جان آذربايجان

آديم هيجان دير آديم آزربايجان دير

قتل عام ارامنه,حقيقت يا دروغ بزرگ!?

+0 به یه ن
قتل عام ارامنه،واقعيت يا دروغ
خبرگزاري فارس:در اين مقاله سعي شده به بررسي كشتار ارامنه توسط تركان عثماني در بحبوحه جنگ جهاني اول پرداخته شود.متاسفانه دراين زمينه شبهات فراواني در تاريخ وجود دارد ،كه نياز دارد محققين وتاريخنگاران پژوهشهاي بيشتري نمايند.
 
مقدمه قتل عام ، جنايت در حق اقليت،نسل كشي و ... همگي لغات و مفاهيمي هستند كه در چند سده اخير وارد تاريخ ملل و اقوام شده است ؛در اين مقاله سعي شده به بررسي كشتار ارامنه توسط تركان عثماني در بحبوحه جنگ جهاني اول پرداخته شود.متاسفانه دراين زمينه شبهات فراواني در تاريخ وجود دارد ،كه نياز دارد محققين وتاريخنگاران پژوهشهاي بيشتري نمايند. باكمال تاسف زماني كه اين موضوع را انتخاب كردم پي بردم كه تا چه حد امكانات بنده در اين زمينه ضعيف است؛ منابعي كه به آن دسترسي داشتم بسيار اندك بود و در اين تعداد منابع اندك هم فقط از يك گروه حمايت شده و گروه ديگر را به صورت كاملاًَيك طرفه محكوم و جنايتكار اعلام كرده بودند.در منابع نوشته هاي ارو پائيان و روسها كه همواره نظر مساعد به عثمانيها ندارند بدون هيچ دليل و مدركي يكطرفه به بد گوئي از تركها پرداخته اند؛به عنوان مثال در كتاب ارمنستان 1915ژان ماري كارزو؛انتشارات جاويدان؛فرمانروايان شاخ زرين نوئل باربر،انتشارات گفتار؛افسانه پان تورانيسم :توران متحد و مستقل ،زاره واند؛انتشارات بينش .از سوي ديگر در اكثر سايتهاي اينترنتي فارسي وانگليسي زبان نيز اين مورد به صورت كاملاَمشهود به چشم مي خورد.در اكثر مقالات نويسندگان ايراني نيز نوعي جانب داري از ارامنه به چشم ميخورد.در پائين نام چند سايت اينترنتي كه از آنها استفاده كرده ام ،راذكر ميكنم. www.ourararat.com در اين سايت كه توسط تعدادي از ارامنه ايجاد شده است ،مطالبي در زمينه قتل عام ارامنه آمده است؛بدون آنكه به دلايل اين نسل كشي بپردازد ،يكسره به توصيف جنايات تركان پرداخته است و عكسهائي نيز از قتل عام ارامنه در آن گنجانده شده است. www.24april1915.com اين سايت متعلق به كليساي خليفه گري تهران ميباشد؛در اين سايت نيز در زمينه نژاد كشي ارامنه اطلاعات فراواني آمده است. www.sharghian.com در اين هفته نامه الكترونيكي مقاله اي از آقاي ايرج افشار آمده بود ،ودر اين مقاله هم به كشتار وسيع ارامنه اذعان شده است. البته بنده در اين جا نمي خواهم ،اعمال تركان را توجيه كنم؛جنايت حتي در مقطع كوچكش قبيح است،چنانكه هنگامي كه در شهر انبار ،زيور از پاي يك زن يهودي برداشته شد،حضرت امام علي (ع)فرمودند:اگر يك مسلمان از قصه دق كند ؛تعجبي نيست. در اينكه در ميان سالهاي 1894-1896 ودرطول سال 1915 قتلهائي صورت گرفت شكي نيست؛ولي نبايد اين نكته را از نظر دور نگه داريم كه هر حادثه تاريخي را نبايد بدون تحقيق بپذيريم،چرا كه همواره تاريخ در معرض تحريف بوده است. نژاد كشي چيست؟ قتل عام يا نژاد كشي :كشتار گروهي، ‌ قتل عام يا نژاد كشي (genocide) واژه اي امروزي براي جنايتي قديمي است . معني آن نابودي گروههاي ملي ، ‌نژادي، ديني يا قومي است. كلمه genocide از واژه هاي لاتين genos به معني " گروه" و cide به معني " كشتن" مشتق شده است. تاريخ مدتها شاهد اندوهگين چنين اعمالي بوده اما قرن بيستم انجام اين جنايت را در وسيعترين و غير انساني ترين مقياس شناخته شده آن مشاهده نمود. براساس ماده دوم كنوانسيون پيشگيري و مجازات جنايت كشتار گروهي : (Convention on the Prevention and Punishment of the Crime of Genocide) مصوب مجمع عمومي سازمان ملل متحد در تاريخ نهم دسامبر 1948، كشتار گروهي يا نژاد كشي به معني هريك از اقدامات زير است كه به قصد نابودي تمام يا بخشي از يك گروه ملي، قومي، نژادي يا مذهبي به شرح زير انجام شود : 1ـ كشتن اعضاء گروه. 2ـ وارد آوردن آسيب جدي جسمي يا روحي به اعضاء گروه. 3ـ تحميل عمدي شرايطي به گروه به منظور نابودي فيزيكي تمام يا بخشي از آن. 4ـ تحميل مقرراتي بمنظور پيشگيري از زاد و ولد در داخل گروه. 5ـ انتقال اجباري كودكان گروه به گروهي ديگر. همچنين طبق اين كنوانسيون اشخاصي كه مرتكب كشتار گروهي، توطئه براي انجام آن، تحريك مستقيم و عمومي براي ارتكاب به آن، يا همدستي در كشتار گروهي شوند، اعم از اين كه مسئولان قانوني كشورها، مقامات رسمي يا افراد عادي باشند بايد مجازات شوند. ( ماده چهار). براساس كنوانسيون عدم شمول قانون مرور زمان در مورد جنايات جنگي و جنايات عليه بشريت مجمع عمومي سازمان ملل متحد در تاريخ يازدهم نوامبر 1970 ، جنايت كشتار گروهي تحت هيچ شرايطي شامل مرور زمان نمي شود. در سراسر جهان افراد بسياري براي پيشگيري از تكرار كشتار گروهي و مجازت عادلانه عاملان كشتارهاي قبلي تلاش مي كنند. اين تلاشها فراتر از مرزهاي عقايد مذهبي و خطوط سياسي است . ( www.24april1914.com ) محققين، قرن 20و?? را قرن نسل كشى ناميده اند. چرا كه ?? ميليون نفر در اثر وقايعى كه امروز آن را نسل كشى مى ناميم به قتل رسيده اند. شايد به همين جهت است كه موارد نسل كشى به افغانستان (كشتار شيعيان هزاره توسط امير عبدالرحمان خان1880-1901)،هرزگوين، رواندا، كامبوج، روسيه، تركيه و آلمان ختم نمى شود. حوادث منتهى به كشتار كردها در عراق توسط رژيم بعثى عراق طى سال هاى ????-???? از نظر بسيارى از صاحب نظران حقوق بشر به عنوان يك نسل كشى به شمار مى رود. همين طور كشتار 2 ميليون بنگالى در پاكستان در سال ????. مى توان موارد ديگرى از كشتار مردم را به اين ليست اضافه كرد كه اگرچه در تعريف نسل كشى نمى گنجد اما از سبعيت جدى اى حكايت مى كند. از جمله مى توان به زندانى كردن (منجر به قتل)، غارت و اعدام هزاران نفر در چين در دوره مائو تسه تونگ ياد كرد. مطابق با برخى منابع بين سال هاى ???? بعد از پايان جنگ جهانى دوم تا ???? نزديك به ?? ميليون نفر در چين توسط دولت كمونيستى به قتل رسيده اند. در كامبوج نيز بين سال هاى ???? تا ???? خمرهاى سرخ بين 7/1تا دو ميليون نفر از مردم را به قتل رساندند كه تقريباً ?? درصد جمعيت اين كشور را به خود اختصاص مى داد. در تمور شرقى نيز طى سال هاى ???? تا ???? تحت رهبرى ديكتاتور پرتغالى مارچلو كاتانو نزديك به ??? هزار نفر به قتل رسانده شدند. در هفتم دسامبر ???? ارتش اندونزى به تمور شرقى حمله كرد و تقريباً كنترل جزيره را به دست گرفت و در اولين سال اشغال تقريباً ??? هزار نفر از جمعيت ??? هزار نفرى آن كشته شدند.. جنايت رواندا نيز در نوع خود بى نظير است. پيش از سال ???? يعنى تنها 12 سال قبل ?? درصد جمعيت كشور رواندا را قوم توتسى به خود اختصاص مى دادند. بعد از آنكه در ششم آوريل ???? رئيس جمهور وقت در يك سانحه هوايى كشته مى شود شبه نظاميان هوتويى در مدت كمتر از ??? روز ??? هزار نفر را به قتل مى رسانند كه بيشتر آنها از قوم توتسى بودند. به گونه اى كه ?? درصد جمعيت توتسى ها در اين نسل كشى بى رحمانه از بين رفتند. واقعه نسل كشى ديگرى كه مى توان از آن نام برد مربوط مى شود به كشتار مسلمانان بوسنى و هرزگوين بين سال هاى ???? تا ???? توسط صرب هاى مسيحى ارتدوكس كه در جريان آن ??? هزار مسلمان كشته شدند. در كوزوو نيز طى سال هاى ????-???? نزديك به ??? هزار مسلمان يا ناپديد شدند يا به قتل رسيدند يا به تبعيد اجبارى تن دادند. جمهورى دموكراتيك كنگو نيز در آفريقا شاهد فجايعى از اين دست بعد از سال ???? بوده است. در واقع پس از آنكه كابيلا قدرت را به صورت خونينى به دست گرفت كشور صحنه انتفام جويى و خشونت بلاحصرى شد كه تجاوز و غارت و كشتار نزديك به 7/1ميليون نفر را به همراه داشت. همه اين اتفاقات جايى در نزديكى ما رخ داده است بنابر برخى مدارك و شواهد نزديك به ??? ميليون نفر از مردم جهان توسط دولت ها در قرن بيستم در جنگ هاى داخلى و بين المللى به قتل رسيده اند. سه كشتار جمعى و نسل كشى نيز در سال هاى اخير رخ داده است كه بيشترين آن به سه دليل زير رخ داده است: - كشتار جمعى اقليت مذهبى توسط افراد متعلق به دين اكثريت. - كشتار جمعى هم كيشان. - كشتار جمعى و نسل كشى گروه مشخصى از مردم به دلايل مشخص. نسل كشى هاى يكصد سال گذشته. افغانستان 1900-1881: (شرح اين فجايع به خوبي و به صورت روشن در كتاب سراج التواريخ ملا كاتب هزاره كه مورخ دربار امير حبيب اله خان(جانشين وي) فرزند عبد الرحمان خان بوده موجود بوده كه متاسفانه فقط جلدهاي 5و6 اين مجمو عه از چنگال رژيم سالم باقي مانده است.اخيرا قسمت ديگر كتاب مرحوم غبار(افغانستان در مسير تاريخ ) كه ممنوع الچاپ بود ؛ توسط فرزندش در آمريكا چاپ گرديده كه در آن از جنايات اين خاندان پرده برداشته است،اين كتاب توسط انتشارات جمهوري در ايران نيز چاپ گرديده است.) هرزگوين ???? - ????: ??? هزار كشته رواندا ???? طى ???روز: ??? هزار كشته پل پوت در كامبوج : ???? _ ????: دو ميليون كشته آدم سوزى نازى ها در آلمان ????-????: شش ميليون كشته(بر اساس ادعاي يهوديان) قحطى اجبارى استالين ????-????: هفت ميليون كشته قتل عام ارمنى ها در تركيه ???? _ ????: يك ميليون و ??? ميليون كشته(بر اساس ادعاي ارامنه) اما چيزي كه در اين ميان جالب به نظر مي رسد اين است كه در اكثر موارد،جناح پيروز و مسلح بعدها به هر نحوي در صدد كتمان اين وقايع بر آمده اند و حتي خواسته اند با تاريخ سازي آن را كتمان كنند .اگر چه در صحت برخي از اين نسل كشي هاي شكها و ترديدهاي انكار ناپذيري وجود دارد ،كه حتي روي دادن آنها را غير ممكن مي كند. يكي از مواردي كه دو طرف ؛در صدد اثبات گفته هايشان هستند ،قتل عام ارامنه توسط تركان عثماني(در زمان سلطان عبد الحميد دوم(1894-1896)و محمد پنجم كه در واقع بازيچه دست تر كان جوان بود ميباشد.(1915) اما اگر واقعه ?? آوريل سال ????(كشتار 300نفر از ارمنيان مشهور،استانبول كه سر آغاز كشتارها گرديد.) را به نوعى به زمان هاى دور نسبت دهيم و انتظار داشته باشيم با توجه به مكانيسم هاى مختلف بين المللى مناقشات در سطح گسترده به سرعت كنترل شود، گمان اشتباهى را پرورده ايم. اما هم اكنون هزاران نفر از مردم دارفور سودان يا در حال جان باختن هستند و يا جان خود را از دست داده اند. تنها 18 ماه پيش اولين نسل كشى سده حاضر رقم خورد. كشتار مردم توسط شبه نظاميان عرب تبار طرفدار دولت در غرب سودان نيز به اعتقاد بسيارى از صاحب نظران يك نوع نسل كشى تمام عيار به شمار مى آيد. اگرچه سازمان ملل ويژگى هاى يك نسل كشى را براى آن به شمار نمى آورد. بحران دارفور بيش از ?? هزار كشته و دو ميليون آواره به جا گذاشته است. يك گزارش سازمان ملل كه پيشتر در سال جارى منتشر شد نتيجه گرفت، در حالى كه كشتارهاى دارفور معادل نسل كشى نيست، اما قتل، شكنجه، ناپديد شدن افراد و خشونت هاى جنسى به شكلى منظم و حساب شده و در سطحى گسترده روى داده است و مى تواند حكمى معادل جنايت عليه بشريت داشته باشد. اما كار به اينجا ختم نمى شود چرا كه تبعات آوارگى مردم و مشكلاتى كه براى آنان به وجود آورده ابعاد اين فاجعه انسانى را چندين برابر كرده است. مطالبي درباره ارمنستان ارمنستان درسرزمين اورارتو Urartooاست.پايتخت اورارتو شهر توشپا بود كه بعدها به وان تغيير نام داد،آركيشتي اول پادشاه اورارتو در سال 782ق.م شهر اربوني Ereboonyvhساخت ،كه بعدها به ايروان معروف شد. آرمنها (ارامنه)از نژاد هند و اروپائي بوده و ورودشان به سرزمين اورارتو در قرن هفتم يا ششم پيش از ميلاد صورت گرفته است.آرمنها اورارتو را فتح كرده و زبان خود را بر آن تحميل نمودند.(1) اولين بار نام ارمنستان در كتيبه داريوش در بيستون ديده ميشود (521ق.م)،در تاريخ قبل از اسلام،ارمنستان يا تحت تسلط ايران بود ويا تحت سيطره روم قرار داشت. پس از ظهور اسلام و قدرت گرفتن اعراب ،اين كشور به تصرف نيروهاي اعراب درآمد و حدود دو قرن تحت استيلاي خلفاي عباسي بود.ازآن پس در حدود دو قرن ارمنه طولاني ترين سابقه استقلال خود را تجربه كردندتا اينكه با هجوم تركان سلجوقي استقلال خويش را ازدست دادند.در اين دوران قشر عظيمي از ارامنه كه حاظر نبودند تن به سلطه سلجوقيان نهند بامهاجرتي عظيم به سمت سيليسيه رفته و در انجاحكومت تازه اي راتحت عنوان ارمنستان جديد پايه گذاري كردند كه استقلال خود را به مدت سه قرن حفظ نمود با قدرت گرفتن امپراطوري عثماني در اسياي صغير از يك سو و حاكم شدن صفويه بر فلات ايران از سوي ديگر و تقسيم ارمنستان به دو قسمت در سال 1639م. فصل جديدي در تاريخ ارمنه اغاز ميشود كه تاثيرات بسياري در روند جمعيت ارامنه داشته است. عمده ترين تحول جمعيتي كه براي ارامنه ساكن در ارمنستان در اين دوران قابل ذكر است ،مهاجرت گروه عظيمي از ارامنه ساكن در اين منطقه به سرزمين هاي مركزي فلات ايران بود.اين مهاجرت گسترده كه به دليل جنگهاي ايران و عثماني در اين دوران وترغيب هاي شاه عباس صفوي صورت گرفت ،باعث گرديد كه تعداد قابل توجهي از ارامنه به نقاط مختلف ايران كوچ كرده و در مناطق شهري وروستايي استانهي غربي و مركزي كشور سكونت گزينند. يكي ازاصلي ترين مشاغلي كه ارامنه طي دوران صفويه به ان اشتغال داشتند تجارت كالا و ادويه بين ايران و هند و ساير كشورهاي آسيايي بود.اين افراد به تدريج براي خود پايگاه هايي در شبه قاره هند و كشور هاي شرق اسيا ايجاد كرده و به آن كشورها مهجرت كردند و شواهد موجود حاكي از اين ميباشد كه امني تبارهايي كه امروزه در كشورهاي هندوستان،چين،سنگاپوروسايركشورهاي شرق وجنوب شرق اسيا ساكن هستند،عمدتاًاز نوادگان اين ايرانيان ارمني مهاجر ميباشند.ساير ارامنه بخشهاي شرقي ارمنستان كه به ايران مهاجرت نكردند ،از نظر جمعيتي تحولات چندان در خور توجهي را تجربه نكردند.تنها نكته قابل ذكر جنگهاي ايران وروس وعثماني بود كه به دليل قرار گرفتن ارمنستان در خط مقدم نبرد،ويراني ها وكشتارهاي فراواني را از مردم به دنبال داشته وتاثيرات قابل توجهي بر ساختار جمعيت در اين منطقه داشت.از ديگر تحولات جمعيت قابل ذكر در استانهاي شرقي ارمنستان،رواج شهرنشيني در سالهاي پاياني قرن نوزدهم است كه به دليل صنعتي شدن كشور در اين دوران صورت گرفت.اما ارامنه ساكن در اسياي صغير،تحت حاكميت سلاطين عثماني دوران فاجعه اميزي را آغاز كردند .طي قرون هفدهم و هجدهم اينان اقدام به تلاش هايي در جهت رهايي از يو غ امپراطوري عثماني كردند ،ولي به علت عدم سازمان دهي و ضعف ارامنه در برابر قدرت امپراطوري،نتيجه اين تلاش ها چيزي جز شكست و كشتار هاي دسته جمعي نبود.رفتار سركوب گرانه امپراطوري عثماني با قوميت هاي ساكن در ان امپراطوري و همچنين ميل شديد ارامنه به استقلال باعث قيامهاي مردمي ارامنه عليه امپراطوري عثماني در سال هاي پاياني قرن نوزدهم ودهه اول قرن بيستم گرديد.با آغاز جنگ جهاني اول و ورود عثماني به جنگ در كنار المان امپراطوري اطريش-هنگري در 17اكتبر1914ارامنه در وضع بسيار اسفباري قرار گرفتند.از يك طرف ارمنستان جبهه اصلي جنگ بين روسيه و عثماني بود و از طرف ديگر ارامنه مجبور بودند در هر دو جبهه تحت فرمان روسها و عثماني ها عليه جبهه مقابل بجنگند. بدون شك ارامنه در اين جنگ،تمايل بيشتري به پيروزي متفقين داشتند و آگاهي عثماني ها از اين امر از يك سو وسوسه پايان دادن به قيام هاي مردم در بخش غربي ارمنستان كه خواهان استقلال بودند،از سوي ديگر باعث شد كه رهبران اين امپراطوري در خصوص خاتمه دادن به مسئله ارامنه مصمم تر شوند. بااستفاده ازوضعيت جنگي و تحت عنوان تخليه مناطق جنگي از افرادغيرنظامي،كوچ دسته جمعي ارامنه از محل سكونتشان اغاز شد.اجراي اين امر با توجه به اينكه مردان 18تا 50 ساله نيز براي شركت در جبهه و جنگ از خانه ها دور شده بودند،مشكل عمده اي ايجاد نكرد.در واقع وضعيت جنگلي امكان اقامت ارامنه را در منطقه غير ممكن ساخته و خانواده هاي ارمني بالاجبار محل سكونتشان را ترك كرده و به نقاط ديگري كوچ كردند.شرايط جنگلي و اقليمي غير قابل تحمل،بيماري هاي واگير،سرما زدگي،گرما زدگي،گرسنگي وخستگي،كشت وكشتار و مجموعه اي از عوامل موثر در اين فرآيند موجب مرگ عده كثيري از ارامنه شد.تنها عده قليلي از ارامنه توانستند پس از عبور از كوهستان ها خود را به بيابان هاي سوريه،عراق وايران برسانند.بدين ترتيب تعداد ارامنه ساكن در عثماني به شدت كاهش يافت واكثريت ارامنه اي كه امروزه درسوريه،لبنان،فرانسه،امريكاي شمالي وساير ممالك غربي هستند،فرزندان ونوادگان افرادي هستند كه در دهه دوم قرن بيستم از عثماني مهاجرت كرده و سر از كشور هاي ديگر دراوردند. نگاهي به سياست عثماني درقبال ارامنه فاصله سالهاي1890تا1914 هراند پاسدر ماجيان مينويسد:«در 1863م دولت عثماني فرماني صادر كرده بود،كه به موجب آن به ارامنه آزاديهائي در چهار چوب خط همايون ميداد.خط همايون فرماني بود كه در 1856 براي اعطاي آزاديهائي به اقليتها از طرف سلطان صادر شد،ولي فقط روي كاغذ بود و اجرا نشد.» از سال 1878 به بعد تمام سياست عثماني در اطراف اين نقشه دور مي زد كه پايه هاي خود مختاري آتي ملت ارمني را خراب كند؛و اين كار با تقليل عمدي نفوس ارمنيان و تبديل ارامنه به يك اقليت نژادي بسيار ناچيز انجام دهد،يكي از نخستين كارهاي دولت عثماني در اجراي آن نقشه،دستكاري ارضي در شهرستانهاي ارمني نشين بود.(1) به گفته پاسدرماجيان ارامنه توده فشردهاي را در اطراف درياچه وان تشكيل داده بودند وسياست عثماني اين هدف را دنبال ميكرد،كه اين توده فشرده را از هم جدا كند واز نيروي عددي عنصر ارمني در مناطق همجوار آن خطه بكاهد.دولت عثماني به دنبال اين هدف عشاير كرد را تحريك كرد تا به مناطق موش و وان و ارزروم بيايند؛تا ازاين طريق سبب مهاجرت ارامنه به مناطق ديگر گردد.ودر جاي ديگر مي نويسد :«تا وقتي مسئله ارامنستان مطرح نشده بود ،تخمينهاي نفوس و آمارهاي رسمي عثماني درباره جمعيت امپراتري عثماني ؛نفوس زيادي براي ارمنيان قائل بود،بر همين مبنا كتاب رسمي تركي صلاح الدين بيگ ساكنان ارمني امپراتوري عثماني را در 1867م(2400000)نفر تخمين ميزد،ليكن همينكه مسئله ارمنستان بر اثر جنگ 1878-1877م مطرح گرديد،دولت عثماني در آمارهاي ساختگي خود به كم كردن نفوس ارمنيان عتاقه عجيبي نشان داد.»(2) اما شاو در كتاب خود اين امر را به نحو ديگر بيان مي كند:«اگر چه بعضي از مسافران و مبلغان اروپائي مدعي شدند كه در قلمروهاي سلطان بيش از دو ميليون نفر ارمني وجود دارد،اداره سرشماري عثماني كه از طريق ثبت احوال و صدور شناسنامه همواره اطلاعاتي از وضع جمعيتي كشور در اختيار داشت؛شمار جمعيت ارامنه ملت گريگوري اعم از مرد و زن را حدود(988887)نفر ذكر مي كند.اگر بپذيريم كه حدود دو سوم از 160166نفر كاتوليك و 36339نفر پروتستاني كه در امپراتوري سكونت داشتند ،ارمني تباربودند؛مي توان نتيجه گرفت كه حدود 1125500ارمني در امپراتوري زندگي ميكردند؛با توجه به اين كه جمعيت كل امپراتوري (به استثناي بخشهائي از امپراتوري كه هنوز در آنها سر شماري انجام نشده بود :شامل يمن،حجاز،طرابلس،مصر و تونس)حدود 20475225نفر ميشد،جمعيت ارامنه كشور تنها 5درصد كل جمعيت را در بر ميگرفت ؛حتي در استانبول كه جامعه شهري ارمني ساكن در آن به مراتب بزرگتر از ساير نواحي امپراتوري بود،تنها 97782نفر گريگوري،407نفر كاتوليك و 430نفر پروتستان وجود داشت و اين ارقام بنا بر سرشماري سال 1878م،18 درصد از جمعيت شهر را كه بالغ بر 542437 نفر را مي شد ؛را تشكيل مي داد.بنابر اين در هيچ يك از ولايات امپراتوري جمعيت ارامنه اكثريت نمي يافت.»(3) روسها پس از آنكه روياهاشان در تسلط يافتن بر اروپاي جنوب شرقي از طريق بلغارستان ناكام ماند،براي رخنه در امپراتوري عثماني در پي جايگزين ديگري بر آمدند؛آنان به يكي از اقليتها يعني ارامنه،متوسل شدند كه تا آنزمان عليه سلطان نشوريده بودند.پيش از آن هيچ مشكلي درباره ارمنيان بروز نكرده بود،چرا كه آنان به طور كامل در جامعه سنتي عثماني جذب و جزئي لاينفك ازآن جامعه شده بودند و ملت گريگوري آنان تحت نظارت بطريق استانبول استقلال مذهبي و فرهنگي خود را حفظ كرده بودند .سو مديريتهاي كه در اين ملت وجود داشت از سلطه سلسله مراتب مذهبي ناشي مي شد ،چنان كه در برخي ملتهاي غير مسلمان ديگر نيز چنين مسئله اي وجود داشت ؛يعني به مذهب كاتوليك يا پروتستان گرويدند.جامعه ارامنه از دير باز تحت سلطه كارگزاران و بانكداران ثروتمند ارمني و رهبران مذهبي قرار داشت،اما رقابتهاي جديد همراه با فشار تنظيمات،جامعه ارمني را وا داشت كه به همان روند دموكراسي كه در ساير ملتها آغاز شده بود،تن دردهد(4) طي نخستين سالهاي قرن نوزدهم بويژه در ميان جوامع جديد كاتوليك و پروتستان امپراتوري،يك نوع جنبش جديد تجديد حيات فرهنگي شكل گرفت كه فعاليتهاي تبليغي غربيان تا اندازه اي در ايجاد آن سهم داشت.افراد اين جوامع مراكز فرهنگي خود را گسترش دادند و به مطالعه كلاسيك ارمني روي آوردند،آنان كتابهاي مقدس خود را به زبان كلاسيك كليسائي منتشر كردند،به زبان بومي خود طبع كردندو گونه اي زبان ادبي را در ميان توده هاي مردم رواج دادندكه همگان قادر به فهم آن بودند.بسياري از ارمنيان ثروتمند فرزندان خود را براي كسب تحصيلات به فرانسه اعزام داشتند و بدين ترتيب آنان تحت تاثير فرهنگ فرانسه قرار گرفتند.در طي 1860م برخي از ملي گرايان ارمني به تركهاي جوان ملحق شدند و توانستند كه فكر حكومت مبتني بر انتخابات را گسترش ببخشند.كسب استقلال صربستان و بلغارستان ،بسياري از ارمنيان را بر انگيخت كه در راه استقلال اميد خود را از دست ندهند.حمله روسها به آناطولي شرقي در سال1877م به تحريك كارگزاران و مديران ارمني صورت گرفته بود.متقابل با تشويق روسها بيشتر ملي گرايان ارمني بر مقاصد سياسي ملي گرايان تاكيد كردند.زماني كه قدرتهاي اروپائي به تقاضاهاي ملي گرايان مبني بركسب خود مختاري يا حتي استقلال توجهي نكردند،آنان براي تحقق مقاصد خود به خشونت متوسل شدند.خشن ترين انجمن ملي گراي ارمني ،انجمن تشكيل شده در تفليس بود كه از راه باطوم به ريزه؛به قلمرو عثماني اسلحه و مهمات مي فرستاد.(5) ارامنه هر چه بيشتر به قهر و خشونت متوسل مي شدند ،تا با ايجاد فضائي رعب انگيز ارمنيان ثروتمند را به پشتيباني از آرمانهاي خود وا دارند و همچنين مسلمانان را به انتقامجوئيهائي بكشانند كه سرانجام حكومتهاي بريتانيا و روسيه را مجبور به مداخله كنند.آنان به ماموران جمع آوري مالياتها،پستچيها و قضات حمله مي كردند و روستائيان را از كوچك و بزرگ قتل عام ميكردندومسلمانان از انجام هر گونه مقابله به مثل منع مي شدند.(6) اما اسماعيل رائين در قتل عام ارمنيان ،پاسدرماجيان در تاريخ ارمنستان ،نو ئل باربر در فرمانروايان شاخ زرين هر يك بدون ذكر اين مطلب ،آنچنان در ذكر مطالب شان به ارامنه قيافه حق به جانب داده اند ،كه گوئي ارامنه هيچ كاري مخالف با نظم جامعه انجام نداده اند و تركها بدون دليل به كشتار ارامنه كه در اين امر هم شك فرواني است ؛پرداخته اند. با شكست انقلابيون ارمني در داخل امپراتوري عثماني تنها گروههاي خارج از كشور به فعاليت خود ادامه دادند.دو گروه در راس جنبش قرار گرفت؛يكي از اين گروهها سازمان دانشجويان ارمني بل (هونچاك)در فرانسه و سوئيس بود ،كه به سال 1305ه.ق (1887م)تاسيس شد وگروه ديگر اتحاديه انقلابي ارمني يا داشناكها بود كه در سال 1308ه.ق(1890م)در روسيه بنيان نهاده شد ؛تا همه ملي گرايان ارمني را متحد كند،اين گروهها پس از سركوب ارامنه به دست تزار كه در ادامه سياست اصلي وي مبني بر ريشه كن كردن راديكاليسم در امپراتوري انجام شده بود ،تشكيل شد.برنامه هاي آن عبارت از تشكيل گروههاي عملياتي به منظور ورود به داخل قلمرو عثماني و حمله به ماموران حكومتي و ارمنيان و به راه انداختن كشتارهاي دسته جمعي؛از سوي ديگر هونچاكها در داخل و خارج از امپراتوري كاملاً موفق بودند ودر شهرهاي ارز روم ،خارپوت،ازمير مراكزي تشكيل دادند؛در اماكن عمومي بمبهائي منفجر شد،ماموران حكومتي در پشت ميزهايشان و پستچي ها در راهها و جاده ها به قتل مي رسيدند.در قبال اين اوضاع عبد الحميد دوم مقامهاي ارمني را به خيانت متهم كرد و به حكومت فرمان داد كه با اعمال تنبيهات انضباطي در مورد بازرگانان استانبول از اقتدار مهم اقتصادي آنان در كشور بكاهد،عبدالحميد همچنين با سازماندهي ژاندارمهاي بومي كه از عشاير بودند و حميديه ناميده مي شدند در سركوب تروريست در شرق به نيروهاي بومي كمك كردند.اما اين اقدامهاي عبدالحميد به نفع ارمنيان تمام شد.اقدامهاي تروريستي و ضد تروريستي به مدت سه سال ادامه يافت.(1890-1893م)و حكومت براي حفظ نظم با قاطعيت عمل كرد ،اگر چه اين قاطعيت گاه با خشونت نيز همراه بود.هونچاكها در ساسون واقع در جنوب موش كه قويترين منطقه ارمني نشين تلقي مي شد،كو دتائي مهم صورت دادند.زماني كه حكمران محلي كوشيد كه مالياتهاي عقب مانده را تحصيل كند،هونچاكها ،كشاورزان را بر انگيختند كه از ماموران مالياتي با تفنگ و شمشير استقبال كنند.براي برقراري نظم لشكري به منطقه اعزام شد ؛شورشيان به كوهها گريخته و در حين فرار روستاهاي مسلمان نشين چپاول و روستائيان ارمني باقيمانده در منطقه را گرفتار عواقب كارهاي خود كردند.اين روستائييان گرفتار آتش انتقام سربازان و هنگهاي حميديه شدند كه پس از مشاهده فجايع شورشيان ارمني در حوالي روستاههاي مسلمان نشين ،يعني نواحي كه جمعيت آنها به كلي قتل عام شده بودند،ساسون را موردتاخت و تاز قرار دادند.حكومت عثماني متهم شد كه دستور تخريب 25 روستا را در منطقه صادر كرده و 20000تن از روستائيان را به قتل رسانده است.با بررسيهاي دقيقتري كه از سوي كميسيوني مركب از نمايندگان خارجي و عثماني صورت گرفت،مشخص شد كه در ادعاهاي ياد شده مبالغه صورت گرفته است.اما افكار عمومي اروپا ودر پي آن افكار عمومي سياستمدارانش براي باور بدترين چيزها درباره مسلمانان بسيار آماده شده بود.در 30سپتامبر سال 1895م به منظور اعتراض به گزارش كميسيون تظاهراتي سازماندهي شد و طي آن گروههاي شورشي نخست به سوي سفارتخانه هاي كشورهاي مهم خارجي و سپس به سوي باب عالي راهپيمائي كردند.سراسر استانبول آشوب شد.عبد الحميد مهيا شد كه براي باز گرداندن نظم نيروهاي پليس را اعزام دارد ؛اما سفيران زبان به اعتراض گشودند كه اين تصميم سلطان تنها به منظور سركوب ارامنه اتخاذ شده بود.بنابراين هيچ اقدامي انجام نشد،تا اين كه خطر گسترش دامنه اغتشاشات در نواحي اروپائي نشين پايتخت احساس شد.دوباره فريادهائي در اروپا به اعتراض بلند شد كه مسلمانان با همدستي ضمني حكومت،مسيحيان را قتل عام مي كنند.اما با توجه به اين كه هيئت دولت بريتانيا به دليل اختلافات زياد از انجام هر گونه واكنشي عاجز بود و نيز از آنجا كه روسيه با اتخاذ هر گونه تصميمي كه بريتانيا را بر تنگه هاي عثماني حاكم كند مخالف بود،هيچ مداخله اي صورت نگرفت و تروريستهاي ضد دولتي يكبار ديگر نااميد شدند.در استانبول تروريستهاي ارمني كه هنوزاميدوار بودند خارجيان را به مداخله در امور عثماني بكشانند،يكبار ديگر حملات خود را آغاز كردند.در 20اوت 1896م گروهي از ارامنه بانك اصلي عثماني در بي اوغلو را در اختيار گرفتند؛تروريستها بانك را بمب گذاري كردند و كارمندان آن را گروگان گرفتند و تمهيدات انجام محاصره اي طولاني فراهم آمد ،بدين اميد كه شايد توجه اروپائيان را به خود جلب كند.اندكي پس از اين رويداد دومين گروه از اين افراد به باب عالي حمله كردند و پس از مجروح كردن چندين تن از مقامهاي رسمي ،وزير اعظم را با تپانچه تهديد به قتل كردند.واحدهاي انقلابي در محله قديمي استانبول به راه افتادند و با پرتاب بمب و تير اندازي شماري از افراد بي گناه را مقتول و مجروح كردند.بمب ديگري نيز به سوي سلطان كه براي شركت در نماز جمعه عازم مسجد ايا صوفيه بود،پرتاب شد و بيش از 20تن از محافظان وي به قتل رسيدند؛آنان ضمن تقديم درخواستهايشان به سفارتهاي اروپائي از آنان خواستند كه كميسيون تحقيقاتي جديدي به ولايات شرقي اعزام دارند وبه جاي ماموران مسلمان و ترك ؛ماموران مسيحي براي اداره ولايات شرقي منصوب شوند.عبد الحميد نمي توانست با اين در خواستها موافقت كند،چرا كه با قبول اين درخواستها اقتدار خود را در ساسر امپراتوري از دست ميداد؛از اين روي ،سلطان همه تقاضاهاي آنها را رد كرد.پس از يك روز محاصره،اشغال كنندگان بانك دستگير شدند و ساير تظاهر كنندگان عقب رانده شدند.به منظور كاهش تنش و جلوگيري از برخوردهاي بيشتر سلطان اندكي بعد عفو عمومي اعلام كرد و انتصاب مديران مسيحي را در اداره امور ولايات شرق (اگر چه در بيشتر اين نواحي مسيحيان در اقليت بودند)آغازكرد.پس از مدتي روابط ميان ارامنه و مسلمانان بار ديگر بصورت سابق باز گشت ودر سال 1897م مسئله ارامنه بر طرف شد و تا جنگ جهاني اول اين مسئله به فراموشي سپرده شد.(8) پس از به قدرت رسيدن تركان جوان در راس حكومت عثماني (كميته اتحاد و ترقي)،ارامنه به انور پاشا اظهار داشتند كه آنها تنها خواستار بي طرفي هستند،اما همدلي آنان با روسها كاملاًمشهود بود ،اگر جه در اكثر منابع ارمني در اين باره سكوت كرده اند؛ارامنه به قشون تزاري ملحق شدند و تزار مطمئن از اينكه سرانجام زمان دستيابي به استانبول فرا رسيده است،به سن پطرزبورگ بازگشت .رهبران ارامنه روسيه در اين زمان حمايت خود را از روسيه (دشمن عثماني)علني كردند.حكومت عثماني زير تسلط تركهاي جوان در 2 اوت 1914مقرارداد سري باآلمان را امضا كرد.براي اجراي اين قرارداد؛اين كشور منتظر پايان گرفتن تهيه مقدمات نطامي مي شود .در اول نوامبر 1914م اين كشور وارد جنگ جهاني اول ميشود و اقوام مسلمان را به جهادي فرا مي خواند كه هدفش ايجاد خطر براي قلمروهاي ماوراي اروپائي فرانسه و بريتانياي كبير است،اما در حقيقت تنها قادر به برانگيختن چندين اغتشاش مي شود .(9) در اين مشخص كردن اينكه چه افرادي از ارامنه وفادار خواهند ماند و كدام افراد به درخواستهاي رهبران ارامنه پاسخ مثبت خواهند داد،غير ممكن مينمود.بنابراين در 15 مي سال 1915م فرمانهائي صادر شد كه همه جمعيت ارمني ساكن در ولايات وان،بتليس و ارزروم از سرزمينهايشان خارج و به سرزمينهاي دور از نواحي جنگي منتقل شوند؛ تا نتوانند اسباب تضعيف نيروهاي عثماني را در روياروئي با روسيه و نيروهاي بريتانيا در مصر فراهم آورند؛بدين ترتيب تدتيباتي داده شد كه جمعيت مذكور در شهرها و اردوگاههاي ناحيه موصل در شمال عراق اسكان داده شوند.علاوه بر اين قرار شد كه ارامنه ساكن روستاهاي كليكيه و نيز روستاهاي شمال سوريه نيز به همين منظوربه سوريه مركزي كوچ داده شوند.براي ارتش دستور العملهاي ويژه اي صادر شد كه از ارامنه در برابر عشاير حفاظت كنند.و به محض خاتمه يافتن بحران ،مقدمات مراجعت آنها فراهم شود.(10) ارامنه ونيز اكثر نويسندگاني كه كشورشان درگير با آلمان و همپيمانانش بودند؛ اين كوجها را يك نقشه از قبل طراحي شده ،دانسته كه در جهت از بين بردن ارامنه و تصاحب سرزمينهاي انان صورت گرفته است.چنانكه پاسدرماجيان در سراسر كتابيش به اين مورد اشاره دارد. بر اساس ادعاي ارامنه ؛دو ميليون ارمني در اين جنگ به قتل رسيدند،اما در واقع از كشته شدگان اين جنگ امار دقيقي در دست نيست،ادعاي ارامنه بر اين فرض استوار است كه جمعيت ارامنه امپراتوري پيش از جنگ 5/2ميليون نفر بوده ،اما سرشماري عثماني در سال 1914م جمعيت ارامنه را 3/1 ميليون نفر نشان ميدهد.نيمي از اين جمعيت در مناطقي سكونت داشتند؛كه در آنها مهاجرتهائي صورت گرفته بود؛اما با توجه به اين كه ساكنان شهرها در اين مناطق مجاز بودند كه در محل زندگي خود باقي بمانند،به نظر مي رسد كه در سال 1915-1916م؛در واقع حدود 400000نفر مهاجرت كرده اند.علاوه بر اين حدود 700000نفر به قفقاز،اروپاي غربي و آمريكا گريختند.از آنجا كه پس از جنگ 100000تن در تركيه باقي ماندند،ميتوان نتيجه گرفت كه با توجه به گزارشهاي عثماني حدود 300000تن ودر صورت صحت آمار ارامنه حدود 3/1 ميليون نفر جان خود را از دست داده اند نتيجه:. اصولاًبا كمي دقت به اوضاع جهاني و نگاهي به وضعيت جمعيتي كشورهاي همسايه عثماني ميتوان به يك نتيجه بسيار جالب رسيد؛(با مقايسه جمعيت ارامنه حداقل با جمعيت ايران آنزمان(قاجار)،كه بر اساس تخمينهاي كه زده شد ،پس از قحطيهاي بزرگ كه در دوره قاجار رخ داد و جمعيت زيادي از ايران تف شدند.) جمعيت كشور ايران در آنزمان 8ميليون و شايد كمي بيشتر و يا كمتر بوده ؛پس چطور مي توان باور كرد كه جمعيت اقليت ارامنه در آن برهه زماني بيش از 5/2 ميليون نفر بوده باشد. از سوي ديگر با كمي دقت مي توان فهميد كه اكثر نويسندگاني كه هم از نژاد كسي ارامنه داد سخن داده اند،از مليتهاي هستند ؛كه در جنگ جهاني با كشور عثماني درگير بوده اند،و به اين نحو خواسته اند مظلوميت خود را نيز در جنگ ابراز كنند؛آنان و همچنين نويسندگان ارمني آنچنان از قساوت عثمانيها سخن ميگويند ،كه گوئي در فقط آنان به اين سلسله جنايات دست زده اند و خود آنان به مانند انسانهاي كاملاً با اخلاق همواره به دنبال صلح و آرامش بوده اند.آنان در نوشته هايشان از هينچاكها به عنوان قهرمانان خود ياد ميكنند؛بدون آنكه ذكر كنند آنان به دنبال اعمال تروريستي خود بسياري از افراد بيگناه را هم به خاك و خون ميكشيدند... آنچنان به تبليغات عليه تركها پرداخته اند ،كه همه ساله وقتي 24 آوريل فرا مي رسد ،همه فكر مي كنند ،تركها در همين يك روز آنهمه قتل عام كرده اند. هيچ كس مدعي نيست كه ارامنه طي سالهاي پاياني امپراتوري عثماني متحمل مصايب بسيار وحشتناكي شدند و كسي نيز در پي انكار فجايع نيست ،آنچه كه ممكن است در اين احوال نا ديده گرفته شود اين است كه تجربه ارامنه هر چند سخت و دشوار بود،اما تنها منحصر به آنان نبود؛اين تجربه بخشي از يك تراژدي سراسري بود كه همه مردم امپراتوري را فرا گرفت.اين تراژدي نتيجه وحشت بار فرو پاشي نهائي جامعه اي چند مليتي در اثر رشته حملات ويرانگر و وحشيانه خارجي ،اقدامهاي تروريستي،قيامهاي ملي،قتل عامها و كشتارهاي متقابل،قحطي و بيماري بود كه طي آن همه مردم اعم از مسلمان و غير مسلمان قربانياني دادند و عاملان اصلي اين جنايات نيز از همين مردم بودند منبع: پي نوشتها: (1) تاريخ ارمنستان،پاسدر ماجيان،محمد قاضي ،انتشارات زرين،1369،صفحه394 (2)همتن،ص 395تا399 (3)تاريخ عثماني و تركيه جديد،شاو،ترجمه رمضان زاده،آستان قدس،1370،ص6-345 (4) همان،345 (5)همان،ص9-347 (6)همان،ص349 (7)همان،ص349-351 (8)همان،ص4-351 (9)جنگ جهاني اول،پير رنوون،ترجمه عباس آگاهي،آستان قدس،1369،ص21 (10)تاريخ عثماني و تركيه جديد،ص530تا534 ......................................................................................................... انتهاي پيام/


آرديني اوخو

جنگ قره باغ(خوجالي)

+0 به یه ن
ﻣﻘﺪﻣﻪ:
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻭ
ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ، ﮔﺎﻩ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﯼ ﺍﻭﺝ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﺠﻤﯿﻊ ﺗﻤﺎﻣﯽ
ﺻﻔﺎﺕ ﻧﯿﮑﻮﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﮔﺎﻩ ﭼﻨﺎﻥ ﻓﺮﻭ
ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺗﺮ ﻭ
ﭘﺴﺖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﻭﺭﺵ
ﺻﻔﺎﺕ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻌﺎﻟﯽ
ﺭﻭﺯﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺸﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ . ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﯼ،
ﺩﺳﺖ ﮔﯿﺮﯼ، ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮﺍﻃﻒ
ﭘﺎﮎ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﺘﺼﺎﺏ ﺑﺪﺍﻧﻬﺎ
ﻋﺎﻣﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ
ﺳﻤﺒﻠﯿﮏ ﺧﻠﯿﻔﮕﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ .
ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﺻﻔﺎﺕ ﻧﯿﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﺩ ﻭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ،
ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﭘﺎﮎ ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻡ
ﻭ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺧﺒﺎﺛﺖ ﭘﺎﯼ
ﺑﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ،ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ
ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻏﻠﻂ ﻭ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﮑﺎﻥ
ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻧﻔﺲ ﺍﺳﺖ . ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺑﺸﺮ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ
ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ
ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮐﺘﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭﺍﺑﺪﺍﻋﺎﺕ
ﺑﺸﺮﯼ ،ﻃﺮﺡ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ ﺍﺳﺖ . ﺑﺮ
ﺧﻼﻑ ﺗﻌﺎﺭﯾﻒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﻌﺎﻟﯽ ﮐﻪ
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﮑﺎﺗﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﺭﺍﺋﻪ
ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ، ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ ﻣﻌﺠﻮﻧﯽ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺤﺎﻟﻪ
ﺑﺸﺮ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺩ ﻭﻫﻮﯾﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﭘﺎﮎ ﺧﻮﺩ
ﺷﺪﻩ ﻭ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ
ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﺭ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺁﺩﻡ ﮐﺸﯽ ﻣﯽ
ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﻣﺼﺎﺩﯾﻖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ
ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ
ﺍﺳﺖ ،ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﻫﺸﻨﺘﻨﺎﮎ
ﺿﺪ ﺑﺸﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﻮﺳﻂ
ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﮔﺮﻭ ﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﺎﺷﯿﺴﺘﯽ ﻭ ﯾﺎ
ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯾﮏ
ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ
ﺑﺎﻭﺭﻣﻨﺪﺍﻧﺶ ،ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﻫﺎ ﻭ
ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻫﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺬﻣﻮﻡ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺑﻠﮑﻪ
ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﯾﻦ ﻭ ﯾﺎ ﻧﮋﺍﺩﺷﺎﻥ ﻻﺯﻡ ﻭ
ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ . ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻏﻠﻄﯽ ﮐﻪ ﺟﺰ
ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺑﺮ
ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ
ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﭘﺴﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ
ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻭ ﯾﺎ
ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ) ﻋﻤﺪﺗﺎﺍﻓﺮﺍﻃﯽ ( ﻫﻤﻨﻮﻉ
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ . ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺍﺯ
ﺍﻭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﯿﺎﺕ ﺑﺸﺮﺩﺭ ﮐﺮﻩ ﺧﺎﮐﯽ
ﺯﻣﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻫﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﺑﺎ ﺗﺎﺳﻒ
ﺑﯿﺸﺘﺮ، ﺗﺎ ﺑﺸﺮ ﻫﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻌﯿﺖ
ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ .
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ
ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺯﺩﻩ
ﺍﺳﺖ ﺗﻔﮑﺮ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ
ﺧﺰﺭ ﺗﺎ ﺟﻠﻔﺎ ) ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ- ﺷﻌﺎﺭ
ﺩﺍﺷﻨﺎﮐﺴﯿﻮﻥ ﺣﺰﺏ ﻣﻠﯽ ﮔﺮﺍﯼ ﺭﺍﺩﯾﮑﺎﻝ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ( ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺴﻮﯾﻪ ﻧﮋﺍﺩﯼ
ﺩﺭ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ . ﺟﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ
ﻟﻮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺍﺭﻣﻨﯽ-ﺗﺮﮎ ﻭ ﻣﺴﯿﺤﯽ-
ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﯾﺪ ، ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻭﻝ
ﺍﺯ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ .
ﻧﺒﺮﺩ ﻓﻮﻕ ﻧﻪ ﯾﮏ ﺟﻨﮓ ﻋﺎﺩﯼ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ
ﮐﺸﻮﺭ ) ﻧﻈﯿﺮ ﺟﻨﮓ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﯾﺎ
ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ( ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎ ﻫﺪﻑ ﺗﺴﻮﯾﻪ
ﮐﺎﻣﻞ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ
ﻭ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﺣﺘﯽ ﺷﯿﺮﺧﻮﺍﺭﮔﺎﻥ ، ﺍﻏﺎﺯ ﺷﺪ .
ﺷﺎﯾﺪ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﺎﺷﺪﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ
ﻧﺒﺮﺩ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﮐﺎﻣﻞ ﻭ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﮔﺮﻓﺖ،ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻗﺸﺎﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ
ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻭ
ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ . ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻧﯽ
ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ، ﺑﺮ ﺧﻼﻑ
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺫﺍﺗﯽ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺼﺎﺑﺎﻥ ﺑﺎﺻﻄﻼﺡ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ
ﺍﯾﻦ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ ﺿﺪ ﺑﺸﺮﯼ ﺯﻭﺭﯼ ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ
ﺑﻮﺩ 
ﻣﺮﻭﺭﯼ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﯿﻨﻪ ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺍﻓﺮﻭﺯ
ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ
ﺯﻭﺭﯼ ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ Zori Balayan- Զորի
Բալայան ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ، ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﻭ
ﭘﺰﺷﮏ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺍﻻﺻﻞ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 10 ﻓﻮﺭﯾﻪ 1935 ﺩﺭ ﺷﻬﺮ
ﺧﺎﻧﮑﻨﺪﯼ ) ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ
Stepanakert ﻣﯽ
ﻧﺎﻣﻨﺪ ( ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ
ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1957 ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻧﯽ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ
1963 ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻋﻠﻮﻡ ﭘﺰﺷﮑﯽ
Ryazan State Medical
University ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﯿﻞ
ﺷﺪﻩ ﻭﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪ ﻃﺒﺎﺑﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ .
ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ 1963 ﺗﺎ
1973 ﺩﺭ ﻧﻘﺎﻁ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ
ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﺎﻧﭽﺎﺗﮑﺎ
Kamchatka ﻭ ﭼﻮﮐﻮﺗﺴﮑﺎﯾﺎ
Chokotskaya ﺑﻪ ﺷﻐﻞ ﭘﺰﺷﮑﯽ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1975 ﺑﻪ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭﺳﯽ
Literaturnaya Gazeta ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮔﺮﺩﯾﺪ .
ﻭﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1982 ﺍﺛﺮﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﺟﺎﻕ
Hearth ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﺗﺤﺮﯾﺮ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ﮐﻪ
ﺷﻬﺮﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﯼ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ
ﺩﺍﺷﺖ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺍﺩﻋﺎ
ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﺯﻫﺎﯼ ﻓﻌﻠﯽ ﺁﻥ
ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺷﺎﻣﻞ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻭ ﻧﺨﺠﻮﺍﻥ ﺍﺯ
ﺍﺭﺍﺿﯽ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﻮﺭﻭﯼ ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ
ﺧﺎﮎ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ
ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺟﻠﻔﺎﯼ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻣﯽ
ﺑﺎﺷﺪ . ﻭﯼ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﺮﮎ
ﻫﺎ ﻭ ﺁﺫﺭﯼ ﻫﺎ )ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺍﺳﻢ
ﺁﺫﺭﯼ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ
ﺍﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﯼ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﺎ
ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺭﺳﻤﯽ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺩﺭ ﺟﺪﺍ ﻧﻤﻮﺩﻥ
ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺁﻧﺎﺗﻮﻟﯽ ﺍﺯ
ﮐﻠﻤﻪ ﺁﺫﺭﯼ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ ( ﺭﺍ ﺑﻪ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﻭﺭﻭﺳﯿﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺍﯾﻦ
ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﺎﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ
ﻫﺎ ﻭ ﻣﻘﺎﻻﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺭﺩ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺷﺪ . ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺤﻘﻘﺎﻥ ﻭ
ﻣﺘﺨﺼﺼﯿﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﻗﻔﻘﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺎ
ﺩﺳﺘﻮﺭ ﮐﺮﻣﻠﯿﻦ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺪﻑ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻧﺎ
ﺁﺭﺍﻣﯽ ﻭ ﺍﻏﺘﺸﺎﺵ ﺩﺭ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪ . ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ
ﻣﻌﺮﻭﻓﺘﺮﯾﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻘﻘﺎﻥ ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ
Thomas de Waal ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺗﻮﻣﺎﺱ ﭘﺎﺗﺮﯾﮏ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ Thomas
Patrick Lowndes de Waal
) ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﺎﻝ 1966 ، ﻧﺎﺗﯿﻨﮕﻬﺎﻡ ،
ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ( ، ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ،
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻭ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﻗﻔﻘﺎﺯ ﻣﯽ
ﺑﺎﺷﺪ . ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺍﻫﻞ
ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪ . ﭘﺪﺭ ﻭﯼ
ﮐﺸﯿﺶ ﮐﻠﯿﺴﺎﯼ ﺁﻧﮕﻠﯿﮑﺎﻥ ﻭﯾﮑﺘﻮﺭ ﺩﻭ
ﻭﺍﻝ Victor de Waal ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﻧﯿﺰ ﺍﺳﺘﺮ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ Esther de Waal
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭﯼ ﺍﻟﮑﺲ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ Alex de
Waal ﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ John de
Waal ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭﯼ ﺍﺩﻣﻮﻧﺪ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ
Edmund de Waal ﻧﯿﺰ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻭ
ﻭﮐﯿﻞ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ ، ﮔﺰﺍﺭﺷﮕﺮ ﺧﺒﺮ ﮔﺬﺍﺭﯼ
ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻭﯾﺲ
ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﯽ ﺑﯽ ﺳﯽ ، ﻣﺴﮑﻮ ﺗﺎﯾﻢ ، ﻭ
ﻣﺠﻠﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺗﺎﯾﻢ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ . ﻭﯼ
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﺎ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ 2008 ﻣﺴﺌﻮﻝ
ﻣﻮﺳﺴﻪ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺻﻠﺢ
Institute for War and Peace
Reporting (IWPR ( ﺩﺭ ﻟﻨﺪﻥ ﺑﻮﺩ ،
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﻭﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺭﺷﺪ
ﺩﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻭ ﺍﻭﺭﺍﺳﯿﺎ ﺩﺭ ﺑﻨﯿﺎﺩ
ﮐﺎﺭﻧﮕﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﻠﺢ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻭ
ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺍﺭﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻗﻔﻘﺎﺯ
ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ ﯾﮑﯽ
ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﮐﺘﺎﺏ ﭼﭽﻨﺴﺘﺎﻥ ﻓﺎﺟﻌﻪ
ﺍﯼ ﺩﺭ ﻗﻔﻘﺎﺯ Calamity in the
Caucasus (New York, 1998 ( ﻭ
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺎﻍ ﺳﯿﺎﻩ ) ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ( ، ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺩﺭﺟﻨﮓ ﻭ
ﺻﻠﺢ Black Garden: Armenia
and Azerbaijan Through
Peace and War (New York,
(2003 ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . ﻭﯼ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻣﺪﺭﮎ
ﺩﮐﺘﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﺭﺟﻪ ﻋﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺭﺷﺘﻪ ﺯﺑﺎﻥ
ﻫﺎﯼ ﻣﺪﺭﻥ ) ﺑﺎ ﮔﺮﺍﯾﺶ ﺭﻭﺳﯽ ﻭ
ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ( ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﻌﺮﻭﻑ
ﺍﮐﺴﻔﻮﺭﺩﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻭﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 2005 ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ
ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺩﺭ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ
conflict in Nagorno-Karabakh
ﻧﻤﻮﺩ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻭﯼ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺻﺮﯾﺢ
ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ، ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ
ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻘﺶ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﯾﺴﻪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ ﮐﻪ ﺳﺮ
ﻭﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺕ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ
ﻭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎ ﻧﻤﻮﺩ . ﺩﻭ ﻭﺍﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ
ﮐﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﮐﻠﯿﺪﯼ ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺩﺭ
ﺑﺴﺘﺮﺳﺎﺯﯼ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮓ ﻧﯿﺰ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ
ﺍﺳﺖ . ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ، ﺩﺭ
ﺳﺎﻝ 2006 ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺭﻭﺳﯿﻪ
ﺍﺯ ﺻﺪﻭﺭ ﻭﯾﺰﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ ﮐﻪ ﻗﺼﺪ
ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﺴﺨﻪ ﺭﻭﺳﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺬﮐﻮﺭ ﺭﺍ
ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻣﻨﺘﺎﻉ ﻧﻤﻮﺩ . ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺭﻭﺳﯿﻪ
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺪﻡ ﺻﺪﻭﺭ ﻭﯾﺰﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺍﻣﻨﯿﺖ
ﺟﺎﻧﯽ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ ﺑﻮﺩ . ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻄﺮﺍﻥ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺁﻣﺪ . ﺩﻭ ﻭﺍﻝ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻋﺪﻡ
ﺻﺪﻭﺭ ﻭﯾﺰﺍﯼ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺗﻼﻓﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ﻭﯼ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨﮓ
ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺩﺭ ﭼﭽﻦ ﻭ ﻫﻢ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻘﺶ
ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺍﺳﺖ .ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ ﺑﻪ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ
ﻫﺮ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ
ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﺧﻮﺩ
ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﻭﻟﺖ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻓﻌﺎﺕ ﻣﮑﺮﺭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ
ﺟﺎﺳﻮﺱ ﻏﺮﺏ، ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻭ
ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺯﻫﺮ ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺭﺋﯿﺲ
ﺁﮐﺎﺩﻣﯽ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ،
ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻟﮑﺴﺎﻧﺪﺭ ﻣﺎﻧﺎﺳﯿﺎﻥ
Alexander Manasyan ، ﺩﺭ ﻭﯾﮋﻩ
ﻧﺎﻣﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ، ﺍﺯ ﺩﻭ ﻭﺍﻝ ﺑﻪ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﺑﺎﮐﻮ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ
ﮐﻨﺪ .
ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺑﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﭘﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮﯼ
ﮐﺘﺎﺏ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﺬﮐﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﺗﺤﺮﯾﺮ
ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻓﺘﯿﻠﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﺭ
ﺁﻣﺪﻥ ﻣﯿﺨﺎﯾﯿﻞ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﻭ ﺍﺟﺮﺍﯼ
ﺳﯿﺎﺳﺖ ﭘﺮﺳﺘﺮﻭﯾﮑﺎ Perestroika ،
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﮐﻞ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺟﻤﺎﻫﯿﺮ ﺷﻮﺭﻭﯼ
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺤﻤﻞ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺍﯾﻦ ﺯﺍﯾﺶ
ﻣﺠﺪﺩ ﺑﻮﺩ ) ﭘﺮﻭﺳﺘﺮﯾﮑﺎ ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ
ﺯﺍﯾﺶ ﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﺠﺪﺩ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ( ﺍﺭﻣﻨﯽ
ﻫﺎ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ
ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺁﻣﺪﻧﺪ . ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ
ﺗﺌﻮﺭﯼ، ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ
ﺗﺤﻘﻖ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ . ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ
ﺑﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺿﻌﯿﻔﺘﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻥ،
ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﺷﻐﺎﻟﯽ ﺗﻮﺳﻂ
ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﻋﻼﻭﻩ ﮔﺮﺩﺩ . ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ
ﺍﺯ ﭘﺮﻭﭘﺎﮔﺎﻧﺪﺍﯼ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ
ﺗﻮﺳﻂ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ
ﻻﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ
ﺍﺭﺍﺿﯽ ﺍﺷﻐﺎﻟﯽ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﻏﺮﺑﯽ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ
ﺁﺯﺍﺩ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ . ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ
ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ
ﻃﺮﺡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ
ﺻﻮﺭﺕ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﮐﺮﺩﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻗﺎﺑﻞ
ﺍﺟﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ . ﺩﺭ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ
ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺍﺭﺍﺿﯽ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺭﭘﺲ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ
ﺑﻪ ﻣﺎﻡ ﻣﯿﻬﻦ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ . ﺯﻣﺎﻥ
ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﺡ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺠﺰﯾﻪ
ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ
ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﻧﻬﺎﯾﯽ ﻃﺮﺡ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺟﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻟﺬﺍ
ﺩﺍﺷﻨﺎﮐﺴﯿﻮﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻭﻝ ﻃﺮﺡ
ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ . ﺑﺪﯾﻨﺴﺎﻥ ﻃﺮﺡ ﺍﺗﺤﺎﺩ
ﭘﺎﯾﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ . [1]
ﻣﯿﺎﺗﺴﻮﻡ) ﺍﺗﺤﺎﺩ ( Միացում –
Unification [2 [
ﻣﯿﺎﺗﺴﻮﻡ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﺗﺤﺎﺩ
ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﺡ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺩﻫﻪ 1980 ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ، ﺩﺭ
ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻭﻝ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ
ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ
ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻬﺎﯼ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ
ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻟﺸﮑﺮ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﻃﺮﺡ
ﺭﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ . ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺗﻤﺎﺱ
ﻫﺎﯼ ﻻﺯﻡ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺻﺤﻨﻪ ﺑﺎ
ﺳﺮﺩﻣﺪﺍﺭﺍﻥ ﺷﻮﺭﻭﯼ ) ﺭﻭﺱ ﻫﺎ ( ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻮﺍﻓﻘﺎﺕ ﻻﺯﻡ ﺍﺧﺬ ﮔﺮﺩﺩ . ﺩﺭ
ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻭ ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ
ﺳﺎﮐﻦ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ
ﮐﻤﮏ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺷﻐﺎﻝ
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺧﺎﮎ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻭ ﺗﺴﻮﯾﻪ ﻧﮋﺍﺩﯼ
ﮐﺎﻣﻞ ﺟﻬﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺑﻌﺪﯼ
ﺑﻨﻤﺎﯾﻨﺪ . ﺑﺪﯾﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺟﻬﺖ
ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺗﺤﺮﮐﺎﺕ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ
ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﻫﺎﯼ
ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
) ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﻓﺮﻭﭘﺎﺷﯽ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ
ﺑﻘﯿﻪ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ .
ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﺫﮐﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺎﻇﺖ
ﺍﺯ ﻣﺮﺯﻫﺎﯼ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺍﺭﺗﺶ
ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ( ﻭ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﻏﯿﺮ ﺭﺳﻤﯽ
ﺑﻪ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﻣﻮﺟﺒﺎﺕ ﺷﮑﺴﺖ
ﺍﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺪﯾﻨﺴﺎﻥ
ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯾﯽ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺍﺷﻐﺎﻝ
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﺷﻐﺎﻟﯽ
ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﻋﻼﻭﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭﯾﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ
ﻋﺪﻡ ﺗﻮﻓﯿﻖ، ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎ ﺩﺭ ﭼﺎﻧﻪ
ﺯﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺁﺗﯽ ﺑﺎ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ
ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ . ﻭﻇﯿﻔﻪ
ﻻﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﯿﺰ
ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﺟﺪﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ
ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ
ﺁﻥ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺗﺮﮎ ﺩﺭ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻧﻤﺎﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﻻﺑﯽ ﻫﺎ ﻏﺮﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺍﺟﺮﺍﯼ
ﺭﻓﺮﺍﻧﺪﻡ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﯾﮑﺪﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ﺳﻮﻕ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺩ . ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﻣﻨﻔﯽ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻨﺎﺭﯾﻮ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ
ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻋﺪﻡ
ﺍﺗﺤﺎﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻌﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻋﮑﺲ
ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ
ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮔﺮﺩﺩ . ﮐﺸﻮﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ، ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻭ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ
ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ . ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ
ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯽ ﻃﺮﻑ ﺧﻮﺍﻫﺪﻣﺎﻧﺪ ﻭﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ
ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﻠﺢ ﺍﮐﺘﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ .
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺗﺮﮐﯿﻪ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺸﺎﺑﻬﺎﺕ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﺑﺎ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ
ﻭﻧﯿﺰ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ
ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺣﺘﺮﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﺯ
ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺟﺪﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺑﻮﺩ .
ﺳﻨﺎﺭﯾﻮﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻓﺎﺯ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ
ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ، ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ
ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯼ
ﺷﻮﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ، ﻧﻈﯿﺮ ﺗﺎﺭﯾﺦ
ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺁﻥ، ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺧﺪﺍﺩﺍﺩﯼ
ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﺑﺮ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﻭﺣﺸﯽ،
ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺣﻔﻆ ﺩﯾﻦ ﻣﺴﯿﺤﯿﺖ ﻭ ﺟﻬﺎﺩ ﺑﻪ
ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ) ﺟﻨﮓ ﺻﻠﯿﺒﯽ ﮐﻮﭼﮏ (ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺷﮑﻞ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ
ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﻣﯽ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ . ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺑﻪ
ﮔﺮﻭﻩ ﻣﯿﺎﺗﺴﻮﻡ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﻭ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﯾﮑﯽ
ﺍﺯ ﺳﺮﺩﻣﺪﺍﺭﺍﻥ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ . ﺩﺭ ﺳﺎﻝ
1988 ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺳﺎﺯﯼ
ﻭ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯾﮏ ﺯﻭﺭﯼ ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺑﻪ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺳﯿﻠﻮﺍ ﮐﺎﭘﻮﺗﯿﮑﯿﺎﻥ Silva
Kaputikyan ) ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺭﻣﻨﯽ ( ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ
ﻣﯿﺨﺎﯾﯿﻞ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻃﯽ ﻣﻼﻗﺎﺕ
ﺑﺎ ﻭﯼ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺣﻞ
ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺧﺬ
ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ . ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭ ﮐﯿﻒ ﺗﻮﺍﻓﻘﺎﺕ ﺑﻪ
ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ
ﺩﺳﺘﺮﺱ ﻧﯿﺴﺖ . ﺩﻓﺘﺮ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﺗﻨﻬﺎ
ﺍﻋﻼﻡ ﻧﻤﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ
ﻭ ﮐﺎﭘﻮﺗﯿﮑﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﯽ
ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺮﮐﯽ
ﺍﻋﻼﻡ ﻧﺎﺭﺿﺎﯾﺘﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ
ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﯽ ﻭ ﮐﺘﺐ ﺩﺭﺳﯽ
ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ
ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻨﺎﺑﻊ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﮐﺮﻣﻠﯿﻦ ﻧﯿﺰ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ
ﻣﺸﮑﻞ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﻧﯿﺰ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻩ، ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ
ﻧﻔﺲ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ ﻭ ﻋﻤﻠﯽ ﺟﻬﺖ
ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺍﺯ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ
ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ . [3]
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻭﻝ
ﻃﺮﺡ، ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﻣﯽ
ﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺣﻞ
ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﻭ ﻗﺴﺎﻭﺕ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﭘﺬﯾﺮﺩ
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺗﺮﮐﯽ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﻫﺪ . ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ
ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ، ﮐﺎﭘﻮﺗﯿﮑﯿﺎﻥ
ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻓﮑﺮﺍﻥ
ﺑﺴﺎﻥ ﻗﺼﺎﺑﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺻﺤﻨﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻓﺠﯿﻊ
ﺗﺮﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻤﮑﻦ ﺭﺍ ﺭﻗﻢ ﻣﯽ
ﺯﻧﻨﺪ .
ﻃﯽ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﺩﻫﻪ 80 ﻣﯿﻼﺩﯼ
ﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﺍﯾﺬﺍﯾﯽ ﺟﻬﺖ ﺍﯾﺠﺎﺩ
ﺭﻋﺐ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﮔﺴﺘﺮﺵ
ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ .ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺗﺤﺎﺩ
ﺟﻤﺎﻫﯿﺮ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺩﺙ
ﻣﺠﻬﻮﻝ ﺍﻟﻔﺎﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ
ﻫﺎﯼ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ
ﺍﻓﺘﺪ . ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﻓﺮﻭﺍﻧﯽ
ﻣﻨﺴﺠﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ
ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻭﺍﺣﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻮﺍﻫﺪﯼ ﺍﺭﺍﺋﻪ
ﻧﻤﻮﺩ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1996 ﮔﺮﻭﻩ ﻣﯿﺎﺗﺴﻮﻡ ﺑﻪ
ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﻋﻤﻠﯽ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﻭ ﻫﺪﻓﺪﺍﺭ
ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺩﺳﺘﺠﺎﺕ ﻣﺴﻠﺢ
ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻧﺎﺍﻣﻨﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩ
ﻭ ﺑﺎ ﺳﺮﻗﺖ ﻣﺴﻠﺤﺎﻧﻪ، ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ
ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺎﻓﺮﺑﺮﯼ، ﺗﺮﻭﺭ ﺭﻫﮕﺬﺭﺍﻥ ﻭ
ﺳﺎﯾﺮ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺘﯽ ﺗﻼﺵ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻓﻀﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎ
ﺗﻨﮓ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﺮﮎ
ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﮔﺮﺩﻧﺪ . [4] ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﯾﻦ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻗﺮﻥ ﻫﺎ، ﺩﻭ ﻣﻠﺖ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮕﯽ
ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻫﺎﯼ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻣﻠﺖ ﺻﻮﺭﺕ
ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﺎﻥ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ . ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﺮﮐﯿﺐ
ﮐﺎﻣﻠﯽ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﻠﺖ ﺑﻮﺩ . ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺭ
ﮔﺬﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻌﻀﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪﯼ
ﻧﯿﺰ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻣﻠﺖ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ
ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ
ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﯽ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ
ﺟﻨﮓ ﻭ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﺩﺍﺋﻤﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ
ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺴﻨﺪ ﻣﺪﺍﻓﻌﯿﻦ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ
ﻧﺒﻮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﺪﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ
ﺩﺷﻤﻨﯽ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮐﺸﺖ ﻭ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﺑﯿﻦ
ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﻭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﯽ
ﺷﺪ . ﺍﯾﻦ ﻫﺪﻑ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺑﺎﯾﺪ
ﻣﺤﻘﻖ ﻣﯿﮕﺮﺩﯾﺪ . ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ
ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻣﻠﺖ ﺩﺭ
ﺩﺳﺘﻮﺭ ﮐﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ . ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ
ﺭﺍﻫﺰﻧﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻗﺘﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﻬﻮﻝ ﺍﻟﻔﺎﻋﻞ،
ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﮔﺮﻭﻩ
ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﻭ
ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ . ﺗﺎ
ﺳﺎﻝ 1988 ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 200 ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ
ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ . [5] ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ
ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﻋﮑﺲ
ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺩﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽ ﻭ
ﻧﻔﺮﺕ ﺑﻪ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ
ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ . ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻧﻮﺑﺖ ﺁﻥ
ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺑﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ
ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺬﯾﺮﺩ . ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﻫﺎ ﺑﻪ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺻﻠﯽ ﻓﺠﺎﯾﻊ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﻭ
ﮐﺸﺘﺎﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻣﻮﺭﺩ
ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ . ﺍﯾﻦ
ﺍﺗﻔﺎﻕ ،ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﺑﻮﺩ .
ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ
ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ
ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﺷﻬﺮﯼ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ
ﺑﺎﮐﻮ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1935
ﺍﺣﺪﺍﺙ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1949 ﺩﺭ
ﺗﻘﺴﯿﻤﺎﺕ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﻬﺮ
ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺭﺍﯼ
ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻋﻤﺪﺗﺎ
ﻣﺤﻞ ﺍﺳﮑﺎﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ
ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . ﺩﺭ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺍﺣﺪﺍﺙ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ
ﺷﻬﺮ ﺣﺪﻭﺩ 2000 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ
ﺳﺎﺑﻖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ
ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ 1500 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ
ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺑﺎ ﻭﺭﻭﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ
ﻣﺤﮑﻮﻣﺎﻥ ﺳﺎﺑﻖ، ﮐﻢ ﮐﻢ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺭﻣﻨﯽ
ﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﻗﻮﻉ ﺍﯾﻦ
ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﻪ ﺣﺪﻭﺩ 18000 ﻧﻔﺮ ﺭﺳﯿﺪ .
ﻣﺮﺩﻡ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﺎﯾﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﺗﺮﮎ ﻫﺎ ﺩﺭ
ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﺰ ﮐﻮﭺ ﺍﺟﺒﺎﺭﯼ
ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﯼ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ
ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺑﻐﺮﻧﺠﯽ ﺑﻮﺩ .
ﺩﻭﺭ ﺗﺴﻠﺴﻞ ﻧﻔﺮﺕ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ
ﺍﻓﺮﺍﻃﯽ ﺷﺪﻥ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ . ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ
ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎﯼ 28 ﻭ
29 ﻓﻮﺭﯾﻪ 1988 ﺭﺥ ﺩﺍﺩ . ﺩﺭ ﺭﻭﺯ 28
ﻓﻮﺭﯾﻪ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﺷﺪﻧﺪ
ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺩﻭ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ . ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ
ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺗﺮﮎ ﻫﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ
ﺑﺪﯾﻨﺴﺎﻥ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺑﯿﻦ ﺗﺮﮎ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﯽ
ﻫﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ . ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺸﺘﻪ
ﺷﺪﻥ 6 ﺗﺮﮎ ﻭ 26 ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺧﺎﺗﻤﻪ
ﯾﺎﻓﺖ . ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺎﺕ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ
ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﺗﻨﻬﺎ 6 ﻧﻔﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ
ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﺍﺯ ﻣﺴﮑﻮ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ
ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﯾﮑﯽ
ﺍﺯ ﻭﺍﺣﺪﻫﺎﯼ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺷﻬﺮﮎ Nasosnu ) ﺯﯾﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ ﺗﻘﯽ
ﺍﻑ ( ﻣﺴﺘﻘﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﮊﻧﺮﺍﻝ
ﮐﺮﺍﯾﻒ Krayev ﺑﻪ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﺍﻋﺰﺍﻡ
ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺣﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ
ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺿﺪ ﺷﻮﺭﺵ ﭘﻠﯿﺲ
ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﻫﺎﯼ
ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﺑﺴﭙﺎﺭﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ
ﭘﻠﯿﺲ ﺑﻪ ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﺭﺗﺶ
ﻫﯿﭻ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﻋﻤﻠﯽ ﺟﻬﺖ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩ . ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﺌﻮﺍﻝ
ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﻦ ﺷﻬﺮ، ﺳﺮﻫﻨﮓ ﮔﺎﻻﺳﮑﯿﻦ
ﯾﻮﺭﯼ ﺍﺳﺘﻔﺎﻧﻮﯾﭻ Galasikin Yuriy
Stepanovich ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﮎ ﮒ ﺏ
ﺍﻋﻼﻡ ﻧﻤﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻋﺪﻡ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ
ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺮﯾﺢ ﺍﺯ ﻣﺴﮑﻮ
ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺗﻨﻬﺎ 6 ﻧﻔﺮ
ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﯾﻦ
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺍﺭﺗﺶ ﺑﻪ 32 ﻧﻔﺮ
ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﯾﺎﻓﺖ . ﻋﺪﻡ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺍﺭﺗﺶ
ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺗﺎ ﻋﻠﯽ ﺣﺴﻦ ﺍﻑ
Ali Hasanov ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﯼ ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺗﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ
ﺿﻤﻦ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻪ ﺑﯽ ﻗﯿﺪﯼ ﻭﺍﺣﺪﻫﺎﯼ
ﺍﺭﺗﺶ، ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﺳﺖ
ﻋﻤﺪﯼ ﮐﺮﻣﻠﯿﻦ ﺍﻋﻼﻡ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﯾﺎﻡ
ﺑﯿﻦ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﻭ ﮎ ﮒ ﺏ ﺍﺧﺘﻼﻑ
ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺑﺮﻭﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﺍﺯ
ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺩﺍﺷﺖ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﺩﺭ ﺟﻠﺴﻪ ﺭﻭﺯ 29
ﻓﻮﺭﯾﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺣﺰﺏ ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﻣﺘﻦ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ ﺁﻥ ﺛﺒﺖ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ
ﺍﺳﺖ ﺍﻋﻼﻡ ﻧﻤﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﺒﺮﯾﮑﻒ
Chebrikov ﺭﯾﯿﺲ ﮎ ﮒ ﺏ ﺩﺭ
ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻭﯼ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﺭ ﮐﻨﺘﺮﻝ
ﮐﺎﻣﻞ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ
ﺩﺭﮔﯿﺮﯾﻬﺎ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﮐﺮﻣﻠﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﯽ
ﺍﻃﻼﻉ ﺍﺯ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﻭ ﺩﺭ
ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻩ ﺟﻠﻮﻩ ﺩﻫﺪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ
ﮐﺮﻣﻠﯿﻦ ﺗﻤﺎﯾﻠﯽ ﺑﻪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺩﺭ
ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ . ﺍﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﮎ ﮒ ﺏ ﺑﺪﺍﻥ
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ . ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﮊﻧﺮﺍﻝ
ﻓﯿﻠﯿﭗ ﺑﺎﺑﮑﻒ Filip Bobkov ﻣﻌﺎﻭﻥ
ﮎ ﮒ ﺏ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﺍﻇﻬﺎﺭ
ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺩﻓﺘﺮ ﺳﯿﺎﺳﯽ
ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻫﺎﯼ ﮎ ﮒ ﺏ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ
ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻻ ﺍﻗﻞ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﻫﺎ
ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ . ﺟﺎﻟﺐ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﺎﺕ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ
ﮎ ﮒ ﺏ، ﻣﯿﺨﺎﯾﯿﻞ ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﺩﺭ
ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﺩﻓﺘﺮ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺣﺰﺏ
ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﺰﺍﺭﺷﺎﺕ ﻭ
ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮎ ﮒ ﺏ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ
ﻟﺰﻭﻡ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﺩﺭ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﻣﻮﺭﺩ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ! ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﻭﯼ ﺩﺭ
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﻮﺩ : » ﮎ ﮒ ﺏ ﺑﻪ
ﺣﺪ ﮐﺎﻓﯽ ﻫﺸﺪﺍ ﺭﻫﺎﯼ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﺧﺼﻮﺹ ﻟﺰﻭﻡ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﺳﺖ «. [6]
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎﯼ
ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ، ﻭﻻﺩﯾﻤﯿﺮ ﮐﺎﻟﻨﯿﭽﻨﮑﻮﻑ
Vladimir Kalnichenko ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ
ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻥ ﻭﯾﮋﻩ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﺴﮑﻮ ﺑﻪ
ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﺁﻏﺎﺯ
ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﻭﺍﺳﺘﻤﺎﻉ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﺷﻬﻮﺩ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻭ
ﻣﺘﻬﻤﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩ
ﯾﮏ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﻃﺮﺍﺣﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ
ﯾﮏ ﮔﺮﻭﻩ 20 ﻧﻔﺮﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﺳﺎﺑﻖ
ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﯾﮏ ﻓﺮﺩ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ
ﺍﺩﻭﺍﺭﺩ ﺭﻭﺑﺮﺗﻮﯾﭻ ﮔﺮﯾﮕﻮﺭﯾﺎﻥ Eduard
Robertovich Grigoryan ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺤﻼﺕ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ
ﺷﻮﺭﺵ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ . ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﯾﻦ
ﮔﺮﻭﻩ ﻭ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺁﻥ ﺍﻋﻼﻡ ﺟﺮﻡ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ
ﻭ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﺎ ﮐﻼﺳﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ
-88 55461/18 ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ
ﺍﻋﻀﺎﺀ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﺩﯾﺪﻧﺪ . [7]
ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺘﯽ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﻧﺒﻮﺩ . ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ ﺍﻗﺴﺎﻡ ﮔﺮﻭﻩ
ﻫﺎﯼ ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺘﯽ ﻧﻈﯿﺮ « ﮔﺮﻭﻩ ﺻﺪﺍﯼ
ﻧﺎﻗﻮﺱ Hinchak» ، » ﻓﺪﺭﺍﺳﯿﻮﻥ
ﺍﻧﻘﻼﺑﯿﻮﻥ ﺍﺭﻣﻨﯽ »Tashnaksion ﻭ
ﻟﺸﮑﺮ ﻣﺨﻔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩﯼ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ Asala « ﺭﺍ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﯾﺦ
ﺻﺎﺣﺐ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ ﺍﻗﺴﺎﻡ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ
ﻫﺎﯼ ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ
ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻧﯿﺰ ﺟﻬﺖ ﺍﯾﺠﺎﺩ
ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﻮﻣﻘﺎﯾﯿﺖ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ
ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻣﺘﻘﺎﺑﻼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩ ﺑﻪ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺗﺮﮐﺎﻥ
ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮔﺮﺩﯾﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺪﺍﻡ، ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ
ﺍﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﯾﺖ ﺗﺮﮎ ﻫﺎﯼ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻭ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﺷﺪﺕ
ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ . ﯾﮏ ﺳﺎﻝ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺗﺮﻭﺭﻫﺎﯼ ﻫﺪﻓﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺗﺮﺱ
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺗﺮﮎ ﻫﺎﯼ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ .
ﺩﺭ ﺍﻭﻝ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ 1989 ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ
ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺍﻟﺤﺎﻕ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ
ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﯾﺐ ﻣﯽ
ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺗﻘﺴﯿﻤﺎﺕ
ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺟﻤﺎﻫﯿﺮ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ
ﻏﯿﺮ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﻋﮑﺲ
ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﮐﺮﻣﻠﯿﻦ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﯽ
ﮔﺮﺩﺩ . [8] ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻧﺎ ﺍﻣﻨﯽ ﺩﺭ ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ
ﺣﺴﺎﺱ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﺎﺕ
ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎ ﺍﻣﻨﯽ ﻫﺎ
ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ . ﺍﯾﻦ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﺎﺕ ﺭﻓﺘﻪ
ﺭﻓﺘﻪ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ
ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺑﺎ
ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺩﺭ 20 ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ
1990 ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺍﺭﺗﺶ
66 ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮﯼ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺑﺎ ﺗﺠﻬﯿﺰﺍﺕ
ﮐﺎﻣﻞ ﺟﻨﮕﯽ ﻭ ﻭ ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯼ ﺳﻨﮕﯿﻦ
ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺎﮐﻮ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺁﻥ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ . ﺑﺎ
ﻋﺪﻡ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭ
ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺗﺠﻤﻊ ﺩﺭ ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻬﺮ، ﺍﺭﺗﺶ
ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ
ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﮐﻮﺏ
140 ﻧﻔﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ، 744 ﻧﻔﺮ ﺯﺧﻤﯽ
ﺷﺪﻩ ﻭ 841 ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻣﯽ
ﺷﻮﻧﺪ . [9]
ﺷﺪﺕ ﺍﺫﯾﺖ ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺳﺘﺠﺎﺕ ﻣﺴﻠﺢ
ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺑﻪ ﺣﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺳﺎﻝ
1990 ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 186 ﻫﺰﺍﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﺮﮎ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ
ﺑﺮﻧﺪ . [10]
ﺩﺭ 25 ﺟﻮﻻﯼ 1990 ﻣﯿﺨﺎﯾﯿﻞ
ﮔﻮﺭﺑﺎﭼﻒ ﻃﯽ ﻓﺮﻣﺎﻧﯽ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺟﻤﻊ
ﺁﻭﺭﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ
ﺍﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺩﺭ ﭘﯽ
ﺻﺪﻭﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺣﺘﯽ ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯼ
ﺷﮑﺎﺭﯼ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﻫﻨﮓ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﻮﺗﻮﺭﯾﺰﻩ 366
ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻫﻨﮕﯽ
ﮐﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ﻭ ﺑﻮﯾﮋﻩ ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﺷﻬﺮ ﺧﺎﻧﮑﻨﺪﯼ
ﻧﻘﺶ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺍﯾﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ .
[11]
ﻃﯽ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﮔﻮﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ
1990 ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺟﻤﻊ
ﺁﻭﺭﯼ ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﺠﺎﺯ، ﺭﺍﻫﺰﻧﯽ ﻭ
ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻫﺎﯼ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ
ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ .
ﺩﺭ ﺍﮐﺘﺒﺮ 1991 ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺗﺮﮎ
ﻧﺸﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﻭ
ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﺮﮎ ﺁﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎ
ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ . ﮐﺮﻣﻠﯿﻦ ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ
ﺍﺳﺖ . [12]
ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺳﺎﻝ 1991 ﺑﺎ ﺍﻋﻼﻡ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ
ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ، ﺍﺗﺤﺎﺩ
ﺟﻤﺎﻫﯿﺮ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺭﺳﻤﺎ ﻣﻨﺤﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ .
ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 25 ﺍﻟﯽ 26 ﻓﻮﺭﯾﻪ 1992
ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﺑﺎ 936 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﻣﺮﺑﻊ
ﻭﺳﻌﺖ ﻭ11356 ﻧﻔﺮ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ
ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﻘﺸﻪ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎ
ﺣﺬﻑ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺷﻬﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻃﺮﻑ
ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺗﻮﺳﻂ
ﻫﻠﯿﮑﻮﭘﺘﺮ ﻭ ﺗﻮﭘﺨﺎﻧﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻤﺒﺎﺭﺍﻥ ﻭ
ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ
ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﺢ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ
ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﺷﺪﻩ ﻭﺑﺎﻗﯽ
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺳﮑﻨﻪ ﺷﻬﺮ ﮐﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ
ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ . ﺩﺭ
ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ 613 ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ
ﺍﺳﻔﻨﺎﮐﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ
83 ﮐﻮﺩﮎ ﻭ 106 ﻧﻔﺮ ﺍﻧﻬﺎ ﻧﯿﺰ ﺯﻥ
ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ 1275 ﻧﻔﺮ ﺑﻪ
ﺍﺳﺎﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺮﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ
ﺍﺳﺖ 150. ﻧﻔﺮ ﻣﻔﻘﻮﺩ ﺍﻻﺛﺮ ﻭ 487 ﻧﻔﺮ
ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﺷﺪﯾﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﭘﯿﺪﺍ
ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ . [13]
ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﮐﺎﻣﻼ ﺻﺮﯾﺢ ﻭ
ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻮﺩ، ﻫﺪﻑ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻘﯿﻪ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﻧﮓ
ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ . ﺳﺮﮊ ﺳﺮﮐﯿﺴﯿﺎﻥ
Serj Sarkisyan ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻓﻌﻠﯽ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ 1991 ﺍﻟﯽ
1994 ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻃﻠﺒﺎﻥ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ
ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : » ﺗﺎ
ﭘﯿﺶ ﺍﺭ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎ
ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺁﻧﻬﺎ
ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﻠﺢ
ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﺩﯼ ﺣﻤﻠﻪ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ
ﻣﺎ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯿﻢ « .
ﻭﯼ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﭼﻨﺪﯼ ﻗﺒﻞ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﯾﮏ
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﭘﺮﺳﺶ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﯽ ﺑﺎ
ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ : » ﻣﺎ
ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﯿﻢ ﻧﺴﻞ
ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﺭﺍﺕ ) ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺍﺯ
ﻃﺮﺡ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ( ﺭﺍ ﺑﺎﺯﭘﺲ
ﺑﮕﯿﺮﺩ «. [14]
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺩﯾﮕﺮ
ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻧﯿﺰ ﺗﺼﺮﻑ ﻭ
ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻠﻪ
ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺸﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦ
ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺭﻓﺮﺍﻧﺪﻡ، ﻧﺘﯿﺠﻪ
ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﺎﺷﺪ . ﻫﻨﮓ ﭘﯿﺎﺩﻩ
ﻣﻮﺗﻮﺭﯾﺰﻩ 366 ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ
ﻧﻘﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ) ﻋﺪﻡ ( ﺟﻤﻊ ﺍﻭﺭﯼ
ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ
ﺍﯾﻔﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ
ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ
ﺍﮐﺜﺮ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ
ﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ . ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﻭﻟﺖ
ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﻋﺪﻡ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺍﯾﻦ
ﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ
ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻋﮑﺲ
ﺍﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ ﺭﺍ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ
ﺍﯾﻦ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﯾﻦ ﺷﺮﺡ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ :
ﺍﻟﻒ : ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺭﻭﺳﯽ
ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ
ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻫﺎ
ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .
ﺏ : ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﺟﺴﺎﺩ
ﻭ ﺯﺧﻤﯽ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭ ﺗﺎﯾﯿﺪ
ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻧﯿﺰ ﻗﺮﺍﺭ
ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﺻﺪ
ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﻠﯿﮏ ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯼ
ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﺍﺳﺖ . ﺳﻼﺡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﻋﺎﺩﯼ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ
ﺑﺪﺍﻧﻬﺎ ﺭﺍﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﻫﺎﯼ
ﺗﺎﺯﻩ ﺗﺎﺳﯿﺲ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﻧﯿﺰ
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .
ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻼﺡ ﻫﺎ ﻣﻨﺤﺼﺮﺍ
ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ
ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ . [15]
ﺝ : ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺭﻭﺳﯽ ﻫﻨﮓ
ﻣﺬﮐﻮﺭﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﻮﻡ ﻣﺎﺭﺱ 1992 ﺩﺭ
ﯾﮏ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ
ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ
ﻭﺑﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ
ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ . ﺑﻨﺎﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ
ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺗﺎ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺑﻪ
ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺗﺮﮎ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻧﺪ .
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺩﻟﯿﻞ ﻓﺮﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ : » ﺭﻭﺯ ﮐﺸﺘﺎﺭ
ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﯾﮏ ﻓﺮﺩ ﺍﺭﻣﻨﯽ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﻧﻮﮐﯿﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ
ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺷﻤﻦ ! ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺷﻬﺮ
ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﻧﻤﺎﯾﯿﻢ . ﻃﺒﻖ
ﺩﺳﺘﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ
ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ
ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺸﺘﻦ
ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ . ﻭﺍﺭﺩ ﯾﮑﯽ
ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺷﺪﯾﻢ . ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ
ﻣﺎ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ! ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﯿﺎﻁ ﭼﻨﺪ ﺟﺴﺪ
ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ . ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺍﺟﺴﺎﺩ
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ
ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ . ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﻭﺳﻂ
ﺣﯿﺎﻁ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻨﺰﻝ ﺗﻮﺟﻬﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ ﻧﻤﻮﺩ . ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻨﺰﻝ
ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﯾﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ
ﻧﻮﺯﺍﺩ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺠﺎﺕ ﻭﯼ ﺍﺯ
ﻣﺮﮒ، ﺍﻭﺭﺍ ﻻﯼ ﻟﺤﺎﻑ ﻭ ﺗﺸﮏ ﻫﺎ
ﻣﺨﻔﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ
ﺩﻟﻢ ﺳﻮﺧﺖ . ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ
ﻧﺪﺍﺷﺖ . ﺁﺧﺮ ﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﯾﻢ . ﺑﺎ
ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻃﻔﻞ ﻣﻌﺼﻮﻡ
ﺑﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﺿﻌﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﯼ ﺭﺍ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺒﺮﻡ .
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ
ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ
ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﯽ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ ﺗﻮﻟﻪ ﯾﮏ
ﺗﺮﮎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯽ؟ ﺳﭙﺲ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﮐﺘﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻟﻮﻟﻪ
ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻃﻔﻞ ﻣﻌﺼﻮﻡ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺷﻠﯿﮏ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ
ﻧﯿﺰ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺗﻮﭖ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺑﺎ ﻟﮕﺪﯼ ﺟﺴﺪ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮐﻮﺑﯿﺪ . ﺷﻮﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ .
ﺍﺻﻼ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺷﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩ . ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺁﻣﺪﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﻼﻭﯾﺰ
ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ
ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ . ﺗﺼﺎﺩﻓﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﮔﺮﻭﻩ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺷﻨﯿﺪﻩ، ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ
ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻋﺬﺍﺏ
ﻭﺟﺪﺍﻥ ﻣﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺟﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﺒﻬﻪ ﻓﺮﺍﺭ
ﻧﻤﻮﺩﯾﻢ «. [16]
ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻧﻘﺶ ﻫﻨﮓ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﻮﺗﻮﺭﯾﺰﻩ
366 ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﻭ
ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﺷﻬﺮ ﺧﺎﻧﮑﻨﺪﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺭﺗﺶ
ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﺮﺩ ﻭﻇﯿﻔﻪ
ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ
ﺩﺍﺷﺖ . [17]
ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ
ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺍﻋﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﺑﻪ
ﻃﻮﺭ ﺍﺧﺺ، ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ
ﺍﯼ ﻣﺠﺎﺯ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﮐﻮﭼﺘﺮﯾﻦ
ﻋﺬﺍﺏ ﻭﺟﺪﺍﻧﯽ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺍﺟﺴﺎﺩ
ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦ
ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻭ ﺷﻬﺎﺩﺕ
ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﻧﻮﻉ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﯾﺖ
ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ . ﺍﺯ ﻗﻄﻊ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻭ
ﻣﺜﻠﻪ ﺷﺪﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ
ﺯﻧﺎﻥ ﺣﺎﻣﻠﻪ . ﺍﺯ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﻗﺒﻞ
ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﮐﻮﺑﯿﺪﻥ ﻣﯿﺦ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ
ﭼﺸﻢ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ . ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﺳﺒﻌﺎﻧﻪ
ﻭ ﻭﺣﺸﺘﯿﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﮐﺴﯽ
ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺑﺎﺯﺍﻭﺭﯼ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ
ﺩﺍﺭﺩ . ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ
ﮊﺍﻥ ﯾﻮﻩ ﮊﺍﻧﺖ Jean-Yves June t
ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺿﻮﺡ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ . ﻭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺩﺭ
ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺟﺎﺕ ﻭ ﻧﺸﺮﯾﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ
ﺑﻪ ﭼﺎﭖ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻭﯼ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺭﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ
ﻣﯽ ﮐﺸﺪ : « ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎ
ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ، ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ
ﻓﺎﺷﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ
ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﺷﺎﻫﺪ ﺟﻨﺎﯾﺎﺗﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﺍﻧﭽﻪ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻧﺒﺎﺷﺪ . ﺟﻨﺎﯾﺖ
ﻫﺎ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺯﯾﺎﻥ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺯﺑﺎﻧﺰﺩ
ﻋﺎﻡ ﻭ ﺧﺎﺹ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺭﻣﻨﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﮑﻨﺠﻪ
ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻗﻄﻌﺎ ﺍﺯ ﻧﺎﺯﯼ ﻫﺎ
ﻫﻢ ﺑﺪﺗﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ «. [18] ﻭﯼ ﮔﺰﺍﺭﺵ
ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺍﻣﻨﯿﺖ
ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻧﻤﻮﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺑﻖ
ﺁﻥ ﺷﻮﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ !
ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎﺭﺍﻥ ﺟﻨﮕﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ
ﮔﯿﺮﺩ، [19] ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﮐﺸﻮﺭ
ﻣﺘﺒﻮﻉ ﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ
ﺣﺎﻣﯿﺎﻥ ﺩﺍﺷﻨﺎﮐﻬﺎﯼ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ
ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ
ﻋﺎﺩﻻﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﺩﯾﺪ .
ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﺭﺷﯿﻮﻫﺎﯼ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﺍﺯ
ﺳﻮﯼ ﺭﺍﺑﺮﺕ ﮐﻮﭼﺎﺭﯾﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ
ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ
ﺍﯾﻦ ﮐﺸﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭﯼ ﺷﻬﺮﺕ ﻣﻠﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ
ﺯﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 20 ﻣﺎﺭﺱ 1996 ﺑﻪ
ﻣﻘﺎﻡ ﻧﺨﺴﺖ ﻭﺯﯾﺮﯼ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ
ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 30 ﻣﺎﺭﺱ 1998 ﺑﻪ
ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺳﺖ
ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻭﺭﻩ، ﭘﺴﺖ ﺭﯾﺎﺳﺖ
ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮐﯿﺴﯿﺎﻥ
ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﮐﺸﺘﺎﺭ
ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻣﺰﺩ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ . ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﻏﺮﺏ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺻﺮﻑ
ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﻗﺼﺎﺑﺎﻥ ﺳﺮﺑﺮﻧﯿﺘﺴﺎ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ
ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎﺭﺍﻥ ﯾﻮﮔﺴﻼﻭﯼ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ
ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺣﺘﯽ ﮐﺸﻮﺭ
ﺻﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻧﯿﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ
ﮔﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﮐﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ
ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻫﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻗﺼﺎﺏ
ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﻋﻠﯽ ﺭﻏﻢ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﻭ
ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﯿﮕﺮﺩ
ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ
ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﯾﮏ ﮐﺸﻮﺭ ﻋﻀﻮ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ
ﻣﻠﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﮑﺎﻥ ﻧﻤﯽ
ﺧﻮﺭﺩ .
ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﺍﺳﺮﺍﯼ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻣﻮ ﺑﺮ ﺗﻦ
ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺳﯿﺦ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﮔﺰﺍﺭﺵ
ﻫﺎﯼ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ
ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ 4 ﺳﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ
ﻧﯿﻮﯾﻮﺭﮎ ﺗﺎﯾﻤﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : » ﺩﺭ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﻫﺎ )ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ( ﺩﺧﺘﺮﯼ
5-4 ﺳﺎﻟﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﯿﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺣﺸﺖ ﻫﺎ ﻭ
ﻋﺬﺍﺏ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺍﻭ
ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ .«.
ﯾﮑﺪﺩﺧﺘﺮ 20 ﺳﺎﻟﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ : « ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﭘﯿﺮﺟﻤﺎﻝ ﺩﺭ
ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ
ﺩﻓﻌﺎﺕ ﺑﻪ ﻣﻦ، ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﺍﻡ ﮐﻪ
15 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﮐﻮﭼﮏ 9
ﺳﺎﻟﻪ ﺍﻡ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ . ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ
ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺪﻧﻤﺎﻥ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺖ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺗﺠﺎﻭﺯ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪﻭ ﺍﺯ ﻣﻮﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﻭ
ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻧﺪ . [20]
ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﻭﺩ ﺧﯿﺮﯾﺎﻥ
Daud Kheyriyan ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺎﻫﺪ
ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﺕ
ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺸﺎﻫﺪﺍﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺻﻠﯿﺐ For the
Sake of Cross ﺑﻪ ﭼﺎﭖ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ .
ﻭﯼ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 24 ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﻓﻮﻕ ﭼﻨﯿﻦ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : » ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺟﺴﺎﺩ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ
ﺭﻭﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﮊﻩ ﺑﺮﻭﯾﻢ . ﻫﻨﮕﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺼﺪ
ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺩﺍﺵ
ﺑﻮﻻﻍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻫﺎﯼ ﺭﺩ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ
ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﺟﺴﺎﺩ ﺑﻮﺩ . ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺎ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﺟﺴﺎﺩ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ
ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺍﻭﮔﺎﻧﯿﺎﻥ
Oganyan ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻬﯿﺐ ﺯﺩ ﮐﻪ ﻧﺘﺮﺱ
ﻭ ﭘﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﺟﺴﺎﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭ . ﺍﯾﻦ ﯾﮏ
ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ
ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ . ﺑﺎﻻﺟﺒﺎﺭ ﭘﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ
ﭘﺴﺘﺎﻥ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﺧﻤﯽ 9 ﯾﺎ 10 ﺳﺎﻟﻪ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭﺭﺍﻫﭙﯿﻤﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﻤﻮﺩﻡ «.
ﻭﯼ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﺎﺕ 62 ﻭ 63
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : « ﮔﺮﻭﻫﯽ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮔﺎﻓﻼﻥ Gaflan ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺁﻥ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺍﺟﺴﺎﺩ
ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﮔﺎﻥ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ
ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﺑﻮﺩ . ﺩﺭ
ﺩﻭﻡ ﻣﺎﺭﺱ ﺍﻋﻀﺎﺀ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ 100 ﺟﺴﺪ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﻏﺮﺏ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ
ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻨﺪ . ﺩﺭ
ﮐﺎﻣﯿﻮﻥ ﺁﺧﺮﯼ ﺩﺧﺘﺮ 10 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ
ﺻﻮﺭﺕ ﮐﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻥ
ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮﺟﻬﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ
ﻧﻤﻮﺩ . ﺩﺧﺘﺮ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻋﻠﯽ ﺭﻏﻢ ﺯﺧﻤﯽ
ﺑﻮﺩﻥ، ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻭ ﺳﺮﺩﯼ ﻫﻮﺍ ﻫﻨﻮﺯ
ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﻣﯽ ﻧﻔﺲ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ .
ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﻭﺣﺸﺖ ﺍﺭ ﻣﺮﮒ ﻫﻮﯾﺪﺍ
ﺑﻮﺩ . ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﯿﮕﺮﺍﻧﯿﺎﻥ
Tigranyan ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ
ﻭﯼ، ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻗﺘﻪ ﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ
ﺗﻞ ﺍﺟﺴﺎﺩ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩ . ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻌﺪ
ﮐﻞ ﺍﺟﺴﺎﺩ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻧﺪ . ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ
ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ
ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﺟﺴﺎﺩ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ .
ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺪ . ﻣﻦ ﺑﻪ
ﺷﻮﺷﺎ Şuşa ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻧﺒﺮﺩ
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺻﻠﯿﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ «.
ﻭ ﺍﻣﺎ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺍﯾﻦ
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺧﻮﺟﺎﻟﯽ ﭼﻪ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ . ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﻗﺘﻞ
ﻋﺎﻡ، ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺣﯿﺎﯼ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﻧﮕﺎﺭﺵ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﺮﺡ
ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﺕ ﻭ ﻣﺠﺎﻫﺪﺕ ﻫﺎﯼ ! ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺗﻔﺼﯿﻞ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ . ﻭﯼ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ
260 ﺍﻟﯽ 262 ﮐﺘﺎﺏ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﺬﮐﺮ ﭼﻨﯿﻦ
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ : « ﺑﺎ ﺧﺎﭼﺎﺗﻮﺭﯾﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ
ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﺼﺮﻑ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻭ
ﮐﻮﺩﮎ ۱۳ ﺳﺎﻟﻪ ﺗﺮﮐﯽ ﺭﺍﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ
ﺗﻮﺳﻂ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺗﺎﻕ
ﻣﯿﺨﮑﻮﺏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﭼﺎﺗﻮﺭﯾﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮎ
ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﭘﺴﺘﺎﻥ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﻭﯼ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺁﻥ ﻣﻦ ﭘﻮﺳﺖ ﺳﺮ ﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﺷﮑﻢ
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﮐﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺎﯾﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻮﺩﮎ
ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﻫﻔﺖ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺷﺪﺕ
ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ
ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺷﻌﻒ ﺯﺍﯾﺪ ﺍﻟﻮﺻﻔﯽ ﺷﺪﻡ
ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺣﻢ ﺳﺮ ﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺭ ﮔﺮﺩﯾﺪ .
ﺧﺎﭼﺎﺗﻮﺭﯾﺎﻥ ﺟﺴﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ
ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﮕﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﮋﺍﺩ
ﺧﻮﺩ ﺗﺮﮐﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ! ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻪ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺮﮎ
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﺑﺪﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻭﻇﯿﻔﻪ
ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ
ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻭ
ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ . ﻓﺮﺩﺍﯼ
ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ
ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻧﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1915 ﺗﻮﺳﻂ
ﺗﺮﮎ ﻫﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ
ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺮﻕ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻭ
ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ
ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻧﻢ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺣﯿﺎﯼ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ «.
ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻧﺶ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ
ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺭﺍ
ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﮋﺍﺩ ﺧﺎﻟﺺ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺣﺎﮐﻢ ﺳﺎﺯﻧﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻭﺳﻬﺎ ﻧﻘﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪﻭ
ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻋﺪﻡ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ
ﺧﻮﯾﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﯽ ﺑﺪﯾﻠﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ
ﻧﮋﺍﺩﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ
ﺑﺪﻭﻥ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦ
ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ Genocide ﺭﺍ
ﺩﺭ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﻧﺪ . ﺩﻟﯿﻞ ﻋﺪﻡ
ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺩﺭ ﻣﺤﮑﻮﻣﯿﺖ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ، ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺷﮑﺎﺭ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻭ
ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ
ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ) ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﻻﺑﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ
ﺑﺎﻻﯼ ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ( ﺑﻮﺩ . ﺑﻪ
ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ
ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻭﻝ ﻃﺮﺡ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ
ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻭﺍﺭﺩ
ﻋﻤﻞ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻋﻼﻡ ﺁﺗﺶ ﺑﺲ ﻭ ﺩﺭ
ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﻻﻗﯿﺪﯼ ﻋﻤﺪﯼ ﺩﺭ ﺗﻌﯿﯿﻦ
ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎ ﺳﻌﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ
ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ
ﻣﺸﻤﻮﻝ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﺮﺩﺩ .
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺁﺗﺶ ﺑﺲ ﺑﯿﻦ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ
ﻭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ، ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ
ﻫﺎﯼ ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ . ﺩﺭ
ﺳﺎﻝ 1994 ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻃﺮﺍﺣﯽ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ
ﻣﺘﺮﻭ ﺑﺎﮐﻮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﻠﯿﺲ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ
ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻋﺠﯿﺐ ﺁﻧﮑﻪ
ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 2005 ﺩﺭ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ
ﺍﯾﻨﺘﺮﭘﻞ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻃﯽ ﻣﺮﺍﺣﻞ
ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻇﺮﻑ 4 ﺳﺎﻋﺖ ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ .
[21] ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺟﻨﮓ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺷﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ
ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﻭ ﻗﻔﻘﺎﺯ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺗﻨﯿﺪﻩ
ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺟﺪﺍﺳﺎﺯﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﻧﻬﺎ ﺍﻣﺮﯼ
ﻏﯿﺮ ﻣﻤﮑﻦ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﻭ
ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺑﻼ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﺀ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﻣﯽ
ﺗﻮﺍﻧﻨﺪﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﺭﺿﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ
ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﯽ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﻗﺼﺪ ﮔﺮﻓﺘﻦ
ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻢ ﻧﮋﺍﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ،
ﺟﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﺍﺷﺖ . ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ
ﻧﯿﺰ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
ﺩﺭ ﻗﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ
ﺯﻧﮕﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ
ﻫﺎ ﻧﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ
ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺵ، ﺣﻔﻆ
ﻣﺮﺯﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﻭ ﺗﻀﻤﯿﻦ
ﺣﻘﻮﻕ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺍﻗﻠﯿﺖ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺭﻭﺷﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﺪﻩ ﺁﻝ
ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻤﺨﻮﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ . ﺑﻪ
ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ
ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻋﺎﻣﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ ﭘﺰﺷﮏ ﻭ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺭﺍ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺁﺩﻡ ﮐﺸﯽ ﻧﻤﻮﺩ
ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﺟﺰ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ . ﺑﺎﻻﯾﺎﻥ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﻭ
ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺣﺘﯽ
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﻧﮕﺎﺷﺘﻪ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺍﯾﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻧﮋﺍﺩ
ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ، ﺩﯾﻨﺪﺍﺭﺍﻥ ﺭﺍﺩﯾﮑﺎﻝ ﻭ ﻓﺎﺷﯿﺴﺖ
ﻫﺎ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ
ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺸﺘﻦ ﻭ
ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﺑﺸﺮ
ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺳﻼﺣﯽ ﮐﺸﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯼ
ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﯿﺰ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻧﻤﻮﺩ . ﺩﺭ ﺭﻣﺎﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﭘﺰﺷﮏ
ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻓﺮﻋﻮﻥ ، ﺳﯿﻨﻮﻫﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ
ﮔﻮﯾﺪ : » ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ ﮐﻪ ﺍﻭﻻﺩ ﺑﺸﺮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ
ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ
ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﺎﺳﻔﺘﺮﻡ ﮐﻪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺰﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ
ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺸﺖ .«
ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻭ ﻣﺎﺧﺬ:
1- Hearth, Moscow 1984,
Yerevan 1981
2- http://
en.wikipedia.org/wiki/
Miatsum
3- http://
en.wikipedia.org/wiki/
Zori_Balayan#Biography and
Black Garden: Armenia and
Azerbaijan Through Peace
and War (New York, 2003)
4- Calamity in the
Caucasus (New York, 1998)
and http://www.un.org/
documents/ga/docs/51/c3/
ac351-9.htm
5- Erjan Kurbanov,
“Azerbaycan’ın Güvenlik
Kaygıları: Dağlık Karabağ
Üzerinde Ermenistan’la
Çatışma ve Diğer Ülke İçi
Anlaşmazlıklar”, Avrasya
Etüdleri, Cilt 3, Sayı 4, Kış
1996/97, s. 20.
6- http://www.kafkassam-
merkez.com/index.php?
act=content&id=1463&id_cat=2
and http://en.wikipedia.org/
wiki/Sumgait_pogrom
7- http://www.kafkassam-
merkez.com/index.php?
act=content&id=1463&id_cat=2
8- http://www.osce.org/
docs/russian/1990-1999/
mcs/adhels92rhtm
9- http://
www.turksam.org/tr/
a1157.html and http://
www.ortadogugazetesi.net/
makale.php?makale=20-
ocak-1990-kizilordunun-
baku-katliami&id=5678
and http://
www.january20.net/ and
http://
www.internetajans.com/
default.asp?
t=wa&wid=22&aid=2827
10- http://www.un.org/
documents/ga/docs/51/c3/
ac351-9.htm
11- Armenia and
Azerbaijan Through Peace
and War (New York, 2003)
12- Armenia and
Azerbaijan Through Peace
and War (New York, 2003)
13- http://www.un.org/
documents/ga/docs/51/c3/
ac351-9.htm and http://
www.khojaly.net/eyew.html
and http://karabakh-
doc.azerall.info/ru/anti-
terror/ater13eng-1.php and
Nazim Cafersoy, Elçibey
Dönemi Azerbaycan Dış
Politikası (Haziran 1992-
Haziran 1993), Ankara, ASAM
yayını, 2001 s. 41.
14- http://
www.haber7.com/
haber/20110726/Sarkisyan-
Karabagi-biz-aldik-Agriyi-
size-biraktik.php
15- http://
cengizdamar.blogcu.com/
hocali-ermenilerin-yaptigi-
soykirim/8102669 and
http://www.un.org/
documents/ga/docs/51/c3/
ac351-9.htm
16- http://
www.msxlabs.org/forum/
siyasal-bilimler/352652-
hocali-katliami.html and
Conflict in Nagorno-
Karabakh, Thomas Patrick
Lowndes de Waal (New York,
2005)
17- Conflict in Nagorno-
Karabakh, Thomas Patrick
Lowndes de Waal (New York,
2005)
18- http://
www.azerigenocide.org/
facts/fact11.htm and Le
Monde, May 23, 1992
19- http://www.un.org/
documents/ga/docs/51/c3/
ac351-9.htm and http://
www.un.org/docs/
scres/1993/874e.pdf (7
March 2003)
20- Adjusted Timetable of
Urgent Steps to İmplement ,
UN Security Council
Resolutions 822, 853 and
874, November 12 and
http://
www.ikinciabdulhamid.com/
iaforum/hocali-katliami-ve-
hocali-katliami-belgeseli-
t176.html and http://
karabakh-doc.azerall.info/ru/
anti-terror/ater13eng-1.php
and Conflict in Nagorno-
Karabakh, Thomas Patrick
Lowndes de Waal (New York,
2005)
21- Zim Kilikia, Zori
Balayan, Yerevan 2005